Results for a fairy tale translation from English to Persian

isnt a fairy tale .
مثل داستان يک جادوگر نيست .

fairy tale
متل

this is like a fairy tale .
اين شبيه يک داستان افسانه ايه .

are you a fairy .
تو يک پري هستي .

oh , my god , this is a fairy tale .
اوه خداي من چه داستان قشنگي .

it is not a fairy tale . it is true .
اين داستان جادوگري نيست ، حقيقته .

it was a fairy tale, and then we retired.
شبیه داستان های جن و پری بود و بعد، بازنشسته شدیم.

fairy tales .
افسانه پريان .

even though that thingsounds like a fairy tale to me .
اين براي من مثل يک داستان يک نفره مياد .

its like a fairy tale , these flowers framing you .
اينجا شبيه جاي فرشته هاست اون گلها چه قشنگ شما را دوره كردند .

last night , a fairy visited me .
ديشب ، ‏ يک پري اومد ديدنم . ‏ .

something magical happened,just like out of a fairy tale. .
يه اتفاق عجيب افتاد ، انگار که از توي داستانهاي افسانه اي بيرون پريده باشه .

l saw a fairy . just look at your shoes .
من يک پري ديدم . ‏ کفشاتو نگاه کن . ‏ .

thats just a fairy tale these guys told you to keep you quiet .
اون تنها يک داستان ساختگي كه اونا بهت گفتن تا آرومت كنن .

print me up a new report , spare me the boring fairy tale .
پرينت از گزارش جديد براي من بگير اين داستان خسته کننده را هم تموم کن .

rives tells a typographical fairy tale that's short and bittersweet ;)
رایوز-- ستاره "آیرونیک ایکونیک امریکا" -- با استفاده از علائم و نشانه ها داستانی کوتاه و جذاب تعریف می کند.

you may know kung fu , but youre still a fairy .
شايد کونگ فو بلد باشي ولي تو هنوز يک اجوزه اي .

a fairy of mt. tai shan in china violated the rules
یک دختر از تای شان در چین از قوانین سرپیچی کرد

ive read and heard all the fairy tales .
اما من تمام اين افسانهها را خوانده ام و شنيده ام .

but the world isn't a fairy tale, and it could be more brutal than we want to acknowledge.
اما دنیا افسانه نیست و می تونه حتی بی رحم تر باشد نسبت به آنچه که ما می خواهیم بپذیریم.