Results for determined translation from English to Persian

determined .
مصمم .

self determined .
مصمم درنفس خود .

determined twins .
دو تا تصميم گرفتن .

determined , isnt she .
مصمم ، مگه نه .

he looks determined.
. بنظر آماده مي رسه - . آره ، همينطوره -

so i determined myself.
به همين خاطر من تصميم خودم رو گرفته ام

we've already determined
ما فهميديم

determined to track him down .
براي اينكه حتما اونو پيدا كنند .

will have their determined sustenance
آنان را (در بهشت ابد) روزی جسمانی و روحانی (بی حساب) معیّن است.

i think he determined himself.
فكر كنم در كارهاش خيلي مصمم شده

determined clear policies and processes
همکاری استراتژیک با شرکای rl

don't worry, he's determined.
نگران نباش اون تصميم خودش رو گرفته

death seize him, how he determined!
كشته بادا، چگونه [او] سنجيد؟

however, no galaxy was spectroscopically determined.
however, no galaxy was spectroscopically determined.

again, death seize him, how he determined!
[آرى،] كشته بادا، چگونه [او] سنجيد.

he was so determined he was gonna cheat death .
اون خيلي مصمم بود که در مرگش . تقلب کنه .