Results for psychothérapie translation from French to Persian

psychothérapie télépathique.
‏روانشناسی از طریق ذهنی.

chimiothérapie... radiothérapie... psychothérapie.
شيمي درماني، پرتو درماني، روح درماني

- interviewée pendant une psychothérapie experimentale :
سعی می‌کنید بفهمید چه کسی هستید دارید به چه آدمی تبدیل می‌شید ، و درعین حال

il va me falloir des années de psychothérapie.
من به چند سال روان درماني احتياج دارم بعد از اين

il était trop impatient pour utiliser la psychothérapie
‏ اما او بی صبرانه مشتاق استفاده از روانکاوی برای آشکار کردن (خاطرات فراموش یا سرکوب شده) آنها بود.

- on est obligés de te faire suivre une psychothérapie.
هميشگي نيست ايزابل بخاطر اتفاقي که افتاده لازمه که تحت درمان باشي روان درماني

cela fait 222 cm de psychothérapie... pour la modique somme de...
براي اينکه بتونه وام بانکيش رو بده و هيچ بانکي نبوده جز پلاي مات تر است درسته؟ خوب بدون نياز به گفتن

avec une psychothérapie mais il faut faire tomber la fièvre. oui.
شايد بتونيم به وسيله معالجه کمکش کنيم اما اول بايد تبشو پايين بياريم

will avait dirigé les expérimentations de psychothérapie durant la guerre.
ویل آزمایشات روانکاوی زمان جنگ را اداره کرده بود.

en général, il consiste en deux séances de psychothérapie par semaine.
-درمان رو ميگم -مراحل درمان شامل جلسات روان درماني است ...

jennifer, tu sais que la psychothérapie se limite au traitement de l'angoisse.
..جنيفر ..... تو ميدوني روان درماني محدود هست به

après une psychothérapie de 10 000 $, j'ai pu prononcer cette phrase.
اشتباه بزرگي کرديد خيلي بزرگ من الان بايد برم خريد

vous avez un avis favorable de l'assistante sociale, vous avez obtenu un diplôme, fait une psychothérapie, et suivi tous un tas de programmes.
اين توصبه نامه کميسيون هستش در مورد پذيرش صحت جلسات مشاوره ، روان درماني ، گرفتن ديپلم تحصيلي و برنامه کنار گذاري رفتارغلط