Results for بسیج translation from Persian to English

بسیج
basij

بسیج نیروها
mobilisation

کنیا:هنرمندان بسیج می شوند
kenya: artists help to heal wounds · global voices

بسیج به یک مرد جوان حمله کرد
"basij attacked a young man"

من دارم همه ی سرباز ها را بسیج میکنم
i'm mobilizing all the soldiers.

...بانوان دربار یا نگهبانان رو بسیج کن تا بفهمی
mobilize court ladies or guards to find out...

این قدرت از احزاب سیاسی و تشکیلات توده‌ای برای بسیج مردم در جهت اهداف رژیم استفاده می‌کند.
it uses political parties and mass organizations to mobilize people around the goals of the regime.

او یک هیئت بزرگ محافظه کار را برای بردن رقابتهای مقدماتی کاندیداتوری جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری بسیج کرد.
his final campaign in 1980 was close, with goldwater winning in a near draw against democratic challenger bill schulz.

از هر گروه از شرکت کنندگان مبلغ ۷۵ هزار تومان اخذ شده است که این مبلغ توسط شرکت کنندگان به حساب بسیج دانشجویی دانشکده دامپزشکی واریز شده است.
each contestant paid 75,000 tomans (us $30) to participate, a fee that was deposited into the account of the faculty of veterinary medicine of ferdosi university.

به تازگی انجمن حمایت ازحیوانات از بسیج دانشجویی دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد خواسته تا برگزاری مسابقه سالانه تشریح حیوانات برای مدارس را متوقف کند.
the humane society of mashhad recently pressed the faculty of veterinary medicine at ferdosi university to put a stop to the tradition of an animal dissection tournament for high school students.

در این بیانیه آمده‌است که سازمان ملل متحد آماده‌است تا در پاسخ به نیازهای قربانیان این حادثه، حمایت‌های بین‌المللی را بسیج کند.
i invite you to join in my prayers for those who have lost their lives, and for all the affected people tried by these devastating disasters.

گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و مأموران را برای بسیج به تمام شهرها اعزام کن،
they replied: 'put him and his brother off for a while, and send heralds to your cities

آيا من به اجازه شما براي بسيج کردن نيرو هاي متحد نياز دارم ؟
do i need your permission to mobilize the allied forces?