Results for habits translation from English to Persian

habits
عادت‌ها

old habits .
عادت هاي قديمي .

drinking habits
رفتار نوشيدن

seed-setting habits
عادات دانه تنظیم

well , you know , old habits .
خوب ، ميدوني . عادات قديميه .

a lifetime of bad habits .
عادت هاي بد زندگي را .

i mean , you break habits .
منظورم اينه ، تو .

sorry . old habits and all that. .
ببخشيد عادت قديمي و اين حرفهاس .

theyve just adjusted theirnesting habits .
اونا فقط سعي ميکنن که اونجا را خونه خودشون بدونن .

allowances teach kids the wrong habits.
پول تو جیبی عادت های بد رو به بچه ها یاد میده.

matthieu ricard on the habits of happiness
گفتگوی مَچیو ریکارد راجع به عاداتِ خوشحالی

assessing fines no , monitoring reading habits .
براي اخذ ماليات نه ، براي فهميدن سليقه مردم در مطالعه كردن .

and of course habits are enforced by architecture.
و البته معماری، عادت ها را تحمیل می کند.

its paradise . all my nasty habits amuse her .
چهار ماه . هنوز در ابتداي راهيم .

to determine my interests, habits or general behavior
تعیین علاقه‌ها ، عادتها یا رفتار عمومی من

im not just talking about the little habits we have .
تو از يک دختر باختي .

it's one of those bad habits i've developed
اين يکي از اون چيزا هاي بديه که من تويه 30 سال

brilliant . will you continue his research on wombat mating habits .
درخشان . ميخواهيد جست وجو پدرتان را درباره ومبتها جانور کيسه دار مثه خرس ادامه دهيد .

the third step, following the second step, is to create new mental habits.
گام سوم، كه ادامه گام دوم است، ايجاد عادات رواني جديد است.

it pauses live tv, skips commercials, memorizes your viewing habits, etc., etc."
تلویزون زنده رو متوقف می کنه، پیام ها رو رد می کنه، برنامه های مورد علاقتون رو نگه می دارد، و ...