Sie suchten nach: and my friends are addictive 😂 (Englisch - Persisch)

and my friends .
و دوست من .

my friends are dead .
دوستاي من همه مردن .

my friends are inside . lose him .
دوستاي من تو هستن گم و گورش كنين .

every single one of my friends are married .
تک تک دوستام ازدواج کردن .

i was 18 years old when my uncle and my friends .
18سالم بود وقتي که عموم و دوستانش .

and my friends and i were working for the local government .
من و دوستام داشتيم براي حکومت محلي کار ميکرديم .

no , but i believe my friends are . perhaps you know them .
نه ، اما دوستان من تو ليست هستن شايد تو اونا را بشناسي .

were going to be good friends and my friends will want to meet you .
من وتو دوست هاي خوبي ميشيم دوست هاي زيادي ميخوان بيان تو را ببينند .

i ain't doing nothing until i know my friends are ok.
تا زماني كه ندونم حال دوستانم خوبه هيچ كاري نمي كنم

that's when me and my friends started this fruit basket business.
وقتي که من و دوستام تجارت اين سبدهاي ميوه رو شروع کرديم

a couple of my friends , are eating over there , you wanna join us .
چندتا از دوستام دارند اونور غذا ميخورن . ميخواي به ما ملحق بشي .

they showed you photos , and you think its me and my friends meeting together .
اون عكسا را بهتون نشون دادن و فكر ميكنين اونجا كه من و دوستام جمع شديم .

i think that me and my friend are ready to go pro .
من فکر می کنم من و دوستم آماده ایم که حرفه ای بشیم .

i cant believe youre making me go . its spring break all my friends are going to florida .
من نميتونم باور کنم که تو بالاجبار منو نگه ميداري تمام دوستام به فلوريدا ميرن .

i will keep telling myself, my kids, and my friends that i am from the country that created the lulu revolution.
من به خودم، فرزندانم و دوستانم بارها و بارها خواهم گفت که من از کشوری هستم که انقلاب لولو را براه انداخت.

i don’t know how i will be able to visit my aged mother, my brothers, sisters and my friends.
نمی‌دانم چطور می‌توانم به دیدار مادر پیر خود، برادران و خواهرانم و دوستانم بروم.

and my friend has never been found again .
و دوستم ديگه پيدا نشد .

and, my friend, you do not wanna get on that boat.
و تو دوستِ من , نبايد با اون کشتي بِري

so for five months now, that's what we are doing, me, michal, a few of my friends, are just making images.
خُب این کاری‌ست که ما در پنج ماه گذشته انجام دادیم، من ، میخال، و چند تا از دوستانم، فقط تصویر درست میکنند.

so these are the kind of thoughts i was thinking in 1999 and 2000, and my friends told me i was getting really depressed, and they were really worried about me.
اینها مسائلی هستند که بین سالهای 1999 و 2000 ذهن من رو به خود مشغول کردند، و دوستانم به من گفتند که من واقعا در آستانه ی افسرده شدن بودم، و واقعا نگرانم بودند.