Sie suchten nach: and my mother ' s vietnamese was so bad (Englisch - Persisch)

and my mother is...
...و مادرم

and my mother's vietnamese was so bad that to make our story more credible, she'd given all the boys and girls new vietnamese names.
و زبان ویتنامی مادرم خیلی بد بود و برای اینکه قصۀ ما را باور کردنی تر بکنه اینه که اون برای همه بچه های پسر و دخترش، اسمهای جدید ویتنامی گذاشته بود.

and my mother took me there .
و مادرم منو اونجا برده بود .

and my mother , evelyn wright .
و مادرم ، اويلن رايت .

they were living in hungary, and my mother was born.
آنها در بلغارستان زندگی می کردند، و مادرم در آنجا متولد شد.

and my mother got in line behind me.
و مادرم پشتِ سرِ من بود

and my mother be a feeble thing?
و ملکه مادر رو نجات داد میتونه حقیر و ناتوان باشه؟

and my mother , evelyn wright . evelyn .
و مادرم اويلن وايت اولن .

and my father came out, he was so proud.
پدرم به دیدنم آمد و خیلی خوشحال بود.

and my mother could never hold down a job .
و مادرم هم هرگز نميتونست يک . شغل را حفظ کنه .

. . .and my mother died and my stepfather went to jail.
مادرم مرد و ناپدريم هم زندان افتاد

and my mother was irish catholic, and -- but she didn't take religion too seriously.
و مادرم یک کاتولیک ایرلندی بود که البته دین را خیلی جدی نمی گرفت.

i won't forget how you looked after his majesty and my mother.
هيچ وقت يادم نميره چطور از عاليجناب و مادرم مراقبت كردي

and my mother decided that that information must have come from my grandmother.
ومادرم معتقد بود که این اطلاعات از طرف مادربزرگم به من رسیده است.

and my mother was one of the most spiritual people i knew, but she didn't raise me in the church.
این ستاره نه تنها از او خواست که نامزد انتخابات شود بلکه در تبلیغات انتخاباتی او نیز تلاش فعال دارد.

and my mother came up and said, "what on earth are you doing?"
مادرم آمد و گفت: " معلوم هست داری چیکار می کنی؟ "

and my mother, who taught me in fourth grade in segregated schools in virginia, who was my inspiration.
و مادرم که معلم کلاس چهارم در یک مدرسه در ویرجینیا بود و کسی که الهام بخش به من بود.

no , my mother is dutch . and my father is .
نه ، مادرم هلندي يک و پدرم .

no matter how hard we tried her morning sickness was so bad
مهم نیست که ما سخت تلاش کردیم تهوع صبحگاهیش بدتر میشود

and my mother believed that something had gone wrong, and she was gonna find out what it was, and she was gonna fix it.
و مادرم معتقد بود که یک چیزی ایراد پیدا کرده است، و میخواست که بفهمهد که آن چیز چیست . و می خواست که آن را درست کنه.