Sie suchten nach: inexorably (Englisch - Persisch)

which has led you , inexorably .
و اين همان چيزي است كه تو را . به ناچار به اينجا كشانده است .

you are inexorably seeking a sedulant probability .
تو داری با سرسختی دنبال یک احتمال مزخرف میگردی .

you decipher it , and it will lead inexorably to the criminal .
بايد رازها را پيدا کني و بعدش مجرم را پيدا ميکني .

this is so far from the future i imagined for myself as a boy. so far from the future i wanted to make for my people when i let the sons carve me. i thought i would change the worlds. what young fool doesn’t? instead, i have been swallowed by the machine of this vast empire as it rumbles inexorably on. at the institute, they trained us to survive and conquer. here at the academy they taught us war. now they test our fluency. i lead a fleet of warships against other golds. we fight with dummy munitions and launch raiding parties from ship to ship in the way of gold astral combat. no reason to break a ship that costs the gross yearly output of twenty cities when you can send leechcraft packed with obsidians, golds, and grays to seize her vital organs and make her your prize.
سکوت من رعد و برق می زند. روی پل کشتی فضایی ام ایستاده ام ، بازوی من شکسته و در یک گلوکاس نگه داشته شده است ، یون هنوز روی گردنم می سوزد. خسته ام خونین تیغ من مثل یک مار سرد فلزی دور بازوی خوب راستم پیچیده است. قبل از من ، فضا باز می شود ، گسترده و وحشتناک. تکه های کوچکی از نور تاریکی را تراش می دهند و سایه های اولیه حرکت می کنند تا ستاره های حاشیه دید من را مسدود کنند. سیارک ها آنها به آرامی در اطراف مرد جنگی من ، quietus شناور می شوند ، در حالی که من سیاه پوستی معدن خود را جستجو می کنم. "پیروز باش"