Sie suchten nach: smaller (Englisch - Persisch)

smaller
ریزتر

smaller .
كوچكتر . يخورده کوچيکتر بنويس .

much smaller .
خیلی کوچیکتر از اینه .

looks smaller .
کوچيک به نظر مياومد .

look for smaller changes
جستجو برای تغییرات کوچک‌تر

so i started smaller.
وچون سنگ بزرگ نشانه نزدنه من با یک پروژه کوچک شروع کردم.

& look for smaller changes
& جستجو‌ برای تغییرات کوچک‌تر‌

it's smaller than this.
کوچکتر از این سالن است.

a smaller samurai puzzle
یک پازل کوچک‌تر ساموراییname

8. smaller carbon footprint
8. ردپای کربن کوچکتر

mary , she is the smaller one .
مری ، همون که کوچک تره .

he's smaller than a bean.
اون خيلي كوچك و بي ارزشه

warships lead the smaller boats .
کشتيهاي جنگي قايقهاي کوچکتر را هدايت ميکنند .

its like a penis , only smaller .
شبيه كير ميمونه ، فقط كوچيكتره .

split lesson into smaller lessons
تقسیم درسها به دروس کوچکتر

it has a smaller welfare state.
یک رفاه عمومی کوچکتری دارد.

damn it. maybe a smaller piece.
! لعنتي - . شايد يه تيکه کوچيک تر بشه -

i think he means someone smaller.
. فکر کنم منظورش يه آدم کوچيکتر بود

that looks like a penis , only smaller .
اين شبيه کيره ، فقط يک ذره کوچيکتر .

designed to make a womans butt look smaller .
يه طوري طراحيش ميكنن كه باسن زنها كوچيكتر به نظر برسه .