Sie suchten nach: though (Englisch - Persisch)

though
تناقض

though .
باوجود آن .

though now,
اما حالا كه بهش فكر ميكنم

coherent though .
هوشياريش در حدي هست که بشه باهاش صحبت کرد .

effective , though .
به هر حال به يک دردي ميخوره .

good eye , though. .
اين باور کردني نيست .

be worthless though .
يه فکره بي ارزش .

cool experience , though .
خیلی حال داد .

no . thanks , though .
نه . با اين حال ممنون .

we're ok, though?
کیت: همه چی خوبه درست؟

decide quickly though .
با اين وجود ، سريع تصميم بگير .

did you really , though .
واقعا اين كار را كردين .

yeah . though , i dont know .
آره به هر حال نميدونم .

even though future advance .
حتي باعث ميشدند آينده زودتر اتفاق بيفته .

i saw him today , though .
ولي امروز ديدمش .

do you , though yeah , totally .
ميدوني آره ، کاملا .

i have hay fever though too
هر چند حساسیت فصلی هم دارم

even though i wish i could.
گرچه ارزو ميکردم کاش ميتونستم

i dont i dont drive , though .
به هر حال ، من من رانندگي نميکنم .

he likes you , though . see you .
ازت خوشش ميياد ، ميبينيمت .