Results for if you can't live longer live deeper translation from English to Persian

but don't worry if you can't see it so well.
ولی نگران نباشید اگر این را خیلی خوب نمیتوانید ببینید.

if you can't raise more revenue, you can't grow.
اگر شما نتوانید سود بیشتری کسب کنید، نمی توانید رشد کنید.

if you don't know any english, you can't access it.
اگه شما انگلیسی ندونید نمیتونید به او ن دسترسی پیدا کنید

and if you can't find the answers, you must be lazy or stupid.
و اگر کسی نتواند پاسخها را بیابد احتمالاً تنبل و یا احمق است.

if you can't do it yourself, get a professional to do it for you.
اگه شما نمی تونید خودتون اون رو انجام بدید از یک ادم حرفه ای بخواهید که براتون انجام بده

you can't. i don't even know if you can.
نمیشه، فکر نمیکنم اصلا ممکن باشه. ۱۵ یا ۳۰ یا ۴۵ دقیقه نهایتاً باشه.

and if you can't grow, you can't possibly solve large social problems.
و اگر شما نتوانید رشد کنید، به احتمال زیاد نمی توانید مشکلات اجتماعی را حل کنید.

if you can't hear somebody talking to you in a loud voice, it's too loud.
اگه شما نمی تونید بشنوید یه کسی رو که داره باهاتون حرف می زنه با یک صدای بلند این به این خاطره که اون خیلی بلنده

and of course, there's no use in storage if you can't use [it].
البته اگر نتوانید از آن استفاده کنید بی فایده است.

so i thought, "well, if you can't go to the government, go to the military."
این بود که من فکر کردم، "خوب، اگر شما نمی توانید به سمت دولت برید، بروید به طرف ارتش."

if you can't write me there you should confirm email and then find me "lust_69"💗
اگر نمی توانید در آنجا برای من بنویسید، باید ایمیل را تأیید کنید و سپس "lust_69" را برای من پیدا کنید

if you have damage there, like in alzheimer's, you can't remember things including where you parked your car.
اگه دراین ناحیه دچار آسیب بشید مثل آلزابمر شما نمیتونید چیزهایی شامل محل پارک کردن ماشینتونو بیاد بیارید

#gundayhumiliatedhistoryofbangladesh what idiots if you can't do basic research, don't bother being so called representatives @yrf
چقدر احمقید که از عهده یک تحقیق ساده بر نمی‌آیید.

" he said, "you can't have eaten it, because if you had, i would have been rid of you.
برخی از مورخین بر این باورند که هادی به مرگ طبیعی درگذشت و برخی او را کشته شده می‌دانند.

and if you look, tucked away inside the inner surface of the temporal lobes -- you can't see it there -- is a little structure called the fusiform gyrus.
و اگه سطح داخلی لوب‌های گیجگاهی رو نگاه کنید -- اونجا نمی‌تونید ببینیدش-- یه ساختار کوچکی هست که فیوزیفورم جایرس نام داره.

so if you take a deeper look at the brain, one of the things, if you look at it in cross-section, what you can see is that you can't really see a whole lot of structure there.
درنتیجه اگه شما نگاه عمیقتری به مغز بندازید، اگر شما در مقطع عرضی نگاهی بندازید، چیزی که میتوانید ببینید اینه که شما نمیتوانید یک مقدار زیادی ساختارهای کامل را واقعا ببینید.

and you have to understand, this is not how it would actually look if you -- first, you can't travel this fast, everything would be distorted, but this is using simple rendering and graphic arts kind of stuff.
و بايد درك كنيد اين آنچه كه واقعا به نظر ميرسه نيست، اولا نميتونيد با اين سرعت حركت كنيد، و بايد درك كنيد اين آنچه كه واقعا به نظر ميرسه نيست، اولا نميتونيد با اين سرعت حركت كنيد، همه چيز بهم میریزه، این فقط هنر نمایش بصورت گرافیکیه. همه چيز بهم میریزه، این فقط هنر نمایش بصورت گرافیکیه.

now the second example of customization -- and by the way, you can't customize care if you don't know your own goals, so health care can't know those until you know your own health care goals.
حالا مثال دوم شخصی سازی - شما نمی تونید مراقبت رو شخصی کنید اگر اهداقتون رو ندونید و سیستم پزشکی هم اون اهداف رو نخواهد دونست تا زمانیکه شما متوجه اون اهداف بشید

how do you get learning to people when there are no teachers, when teachers won't come, when you can't afford them, and even if you do get teachers, what they teach isn't relevant to the communities that they serve?
چگونه شما افراد رو آموزش میدید وقتی که هیچ معلمی ندارید، وقتی که معلمها نمیاند و شما نمی تونید دستمزدش رو بدید، و حتی اگر هم داشته باشید، چیزی که درس میدن هیچ ربطی به اجتماعی که درش خدمت میکنن نداره؟

arezoo smirks, her confidence undeniable. yes, i do. in fact, i think it's high time we taught her some manners starting with sharing. after all, what fun is having a queen if you can't share her with others? now, amir, why don't you join us? let's see how eager she is to please you both. and who knows? maybe by the end of the night, she'll be begging for more. but until then... she glances over at yasin, giving him a sensual wink before turning back to amir. the show is just beginning.
آرزو پوزخند می زند، اعتماد به نفس او غیرقابل انکار است. بله. در واقع، من فکر می کنم زمان آن رسیده است که برخی از آداب را به او یاد دهیم که با اشتراک گذاری شروع می شود. از این گذشته، داشتن یک ملکه چه لذتی دارد اگر نتوانید او را با دیگران به اشتراک بگذارید؟ حالا امیر، چرا به ما نمی پیوندی؟ بیایید ببینیم او چقدر مشتاق است که هر دوی شما را راضی کند. و چه کسی می داند؟ شاید تا پایان شب، او برای چیزهای بیشتری التماس کند. اما تا آن زمان... او نگاهی به یاسین می اندازد و قبل از اینکه به سمت امیر برگردد، چشمک حسی به او می دهد. نمایش تازه شروع شده است.