Usted buscó: and finding time for “breaks” (Inglés - Persa)

and makes time for me .
و براي من وقت ميزاره .

and i dont have time for people .
و واسه مردم کاملا وقت نميذارم .

no time for pain .
وقت درد گرفتن نيست .

okay , time for work .
وقته کاره .

its time for my shot .
وقت تزريق منه .

default time for reminders
زمان یادآوری پیش‌فرض:

if you have time for this...
...اگه برای این کار وقت دارید

ah , ive no time for that .
آه ، من براي اون وقت ندارم .

commercial time for channel 8 .
وقت تجاري براي کانال 8 .

sammy . its time for my shot .
سامي . وقت تزريقمه .

i dont have time for any interviews .
من وقت مصاحبه ندارم .

can you spare some time for me?
میتونید قدری از وقتتون رو به من بدهید؟

theres a first time for everything .
اولين بار براي هرچيزي وجود داره .

come home and finding your bunch of rabbits or scump in my scoutch .
وقتي برگشتم خونه ببينم خرگوشها و راسوها تو تختم هستند .

a time for inconveniences, mishaps, yearnings.
زمانی برای ناراحتی ها، بدبیاری ها، حسرت ها.

therefore, updating data for one source and finding the best interval can be done in o(n) time.
بنابراین بهنگام سازی داده‌های یک منبع و پیدا کردن بهترین فاصله می‌تواند در زمان (o(n انجام شود.

"i don't have time for a stroke!"
[خنده حضار] "من برای یه سکته وقت ندارم!"

time for one more play . this is make or break for the beavers .
اين آخرين فرصتشونه . بيورز يا ميبازه يا موفق ميشه .

its time for a short break . we will resume play in one hour .
وقتشه که يک استراحت کوچک بکنيم . يک ساعت ديگه دوباره شروع ميکنيم .

lattice-based cryptosystems are also not known to be broken by quantum computers, and finding a polynomial time algorithm for solving the dihedral hidden subgroup problem, which would break many lattice based cryptosystems, is a well-studied open problem.
سیستمهای رمز lattice نیز با رایانه‌های کوانتومی شکسته می‌شوند و یک الگوریتم زمانی چند جمله‌ای برای حل مسائل زیر گروه پنهان دو سطحی، که قابلیت شکستن بسیاری از رمزهای lattice را دارند، پیدا می‌کنند.