Usted buscó: bored (Inglés - Persa)

get bored .
بعد خسته ميشي .

but shes bored .
اما اون خسته شده .

i'm bored!
. خسته شدم

aint you bored yet .
خسته نشدي هنوز .

she's been bored.
ايشون فقط خيلي كسل بودند

did you just get bored .
خسته شدي .

i was . i was bored .
بله من حوصلم سر رفته بود .

youll probably get bored .
احتمالا خسته ميشي .

are you bored yet oh , yeah .
خسته شدي اوه ، آره .

the city was bored back to work .
شهر از برگشتن به کار خسته شده .

go through your work . get bored .
ميري سر کارت ، بعد خسته ميشي .

and im bored out of my skull .
ديگه خسته شدم .

well , i sure as heck can get bored .
خوب ، کسل که ميتونيم بشيم .

bored to tears , thats what . amen .
از بي حوصلگي کف ميکرديم آمين .

are you kidding im bored to tears .
شوخيت گرفته اونقدر حوصلم سر رفته که ميخوام گريه کنم .

come on . you wont be bored , i promise .
يالا ، من بهت قول ميدهم که حوصله ات سر نميره .

arent you bored , travelling alone and all .
خسته نيستي ، تنها سفر ميکني .

just when i get bored... i eat small amounts
فقط موقعی که خسته میشوم مقدار کمی میخورم

if we count to 1,000 we will get bored.
مریم قاسمی توئیت کرده:

and i know that you weren�t bored that day .
و من ميدونم که تو اون روز حوصله ات سر نرفته بود .