Usted buscó: s subtle (Inglés - Persa)

subtle .
تيز ونافذ .

very subtle .
چه شاعرانه گفتي .

subtle signs .
با يک لحن لطيف .

but one subtle move .
اما يک حرکت زيرکانه .

it's really simple and subtle.
واقعا که ساده و زیرکانه است.

or a subtle encouragement .
يا در يک دلگرمي لطيف .

subtle . lets get to work .
ماهرانه . بريم کارمون را انجام بديم .

subtle rules of grammar .
توتو هر عبارت ظريف ترين قواعد .

the subtle-dollar assumption
فرض ظریف دلار

ive planned something more subtle .
من چيز بيشتري را برنامه ريزي کردم کمي متفاوت .

i have planned something more subtle .
ما چيزه بيشتري را برنامه ريزي کرديم زرنگ .

he's a man, not a boar. his sign's more subtle.
اون يه انسانه ، گراز كه نيست . نشانه هايي كه به جا ميذاره ، خيلي ظريفه

but pollen forensics can be very subtle.
اما گرده افشاني فورنكيس خيلي ماهرانه است

in the middle of the day not very subtle .
وسط روز آلفرد نامحسوس نيست .

today, things are a lot more subtle."
اما امروز همه چی خیلی ریز و دقیق شده."

the subtle science and exact art that is potionmaking .
علم دقيق و هنر ظريف معجون سازي را درك كنين .

i rained down sulfur . theres a subtle difference .
من بارون گوگرد را ريختم اينجا يک تفاوت زيرکانه وجود داره .

actually, the answer is more nuanced and subtle than that.
در واقع، پاسخ بسیار ظریف تر و دقیق تر ازآن است.

and those genes are interesting, but they're very subtle.
واون ژنها جالبند اونها خیلی زیرکند.

the soup was a revelation . a spicy yet subtle taste experience .
اون سوپ يك وحي بود . يک چيز معطر كه هنوز مزش دقيقا تو دهنمه .