Usted buscó: simultaneously (Inglés - Persa)

i cant leave simultaneously .
من نميتونم همزمان .

simultaneously, it needs to be calm.
در عین حال، لازمه آروم باشه.

your life and my life will end simultaneously .
زندگي من و زندگي تو . با هم تموم خواهد شد .

if we attack them simultaneously as planned,
اگه ما طبق نقشه در يک زمان حمله کنيم

but taking these three pursuits simultaneously .
اما داشتن اين سه خواسته به همراه هم .

turn sticky keys off when two keys are pressed simultaneously
هنگامی که دو کلید همزمان فشار داده می‌شوند ، کلیدهای چسبناک را خاموش کنید

hope . it is the quintessential human delusion , simultaneously .
اميد اصلي ترين توهم انسان‌ها .

i didn't feel empty; i felt everything simultaneously.
من احساس خالی بودن نمی‌کردم ؛ من همه چیز را همزمان احساس می‌کردم.

it takes two keys , turned simultaneously , to open the vault .
اون دو کليد را ميگيره و در يک زمان به چرخش ميافته و در را باز ميکنه .

for two to sit on , back to back , and relieve themselves simultaneously .
ترتيب داده شده بود ، پشت به پشت و تخليه کردن همزمان خودشان .

represents both an angry young man and a grumpy old man simultaneously.
represents both an angry young man and a grumpy old man simultaneously.

in most cases it can charge the battery and power the laptop simultaneously.
پس intel۳۸۶sl وارد بازار شد و نیاز توان laptop مورد توجه قرار گرفت.

all das functions are performed simultaneously, in every direction, at all times.
تمامی این موارد در طراحی باعث کاهش سطح مقطع راداری این جنگنده شده است.

and with all the internal regulators of my brain damaged, i felt everything simultaneously.
و با اینکه همه تنظیم کننده‌های مغز من آسیب دیده بودند ، من همه چیز را همزمان احساس می‌کردم .

it was in the microwave range, and it appeared to be coming from all directions simultaneously.
این در محدود ماکرو ویو بود، و به نظر می رسید که در همه جهات همزمان هست.

he or she is simultaneously the representative of the autonomous community and of the spanish state in galicia.
گالیسیا یا گالیثیا (به اسپانیایی: galicia) یکی از ۱۷ بخش خودمختار اسپانیا است.

simultaneously, an equal amount of new commercial bank money is created in the form of bank deposits.
از این رو میزان پول در گردش بیشتر کشورها چندین برابر مقدار تولید شده توسط بانک مرکزی است.

when these two programs are running simultaneously, a program called hub is used to synchronize data between the two.
hub: برناتمه ای ساده تر از دو مورد قبلی است که بین آن دو مبادله ی اطلاعات انجام می دهد.

a high level of parallelism is achieved, because all links in the noc can operate simultaneously on different data packets.
سطح بالایی از موازی سازی به دست می آید زیرا همه لینک ها در ناک می توانند به طور همزمان روی بسته های داده مختلف کار کنند.

and morality little research has attempted to simultaneously examine the role of personality and morality in understanding individual differences in the commission of cardinal sins or vice
و اخلاق تحقیقات کمی تلاش کرده است به طور همزمان به بررسی نقش شخصیت و اخلاق در درک تفاوت های فردی در کمیسیون گناهان کاردینال و یا نائب