Vous avez cherché: verzwelgen (Néerlandais - Perse)

het zand zal ze verzwelgen.
به وسيله ماسه بلعيده ميشند.

laat het me niet verzwelgen!
-من مي ترسم -من نمي خوام خورده بشم

- de storm zal ons verzwelgen.
. ميتونيم يه قايق کوچيک درست کنيم

kan je in zijn geheel verzwelgen.
کاملا تو رو تو خودش فرو ميبره"

de oceaan zal deze plek gaan verzwelgen.
اقيانوس اومده که اينجا رو ببلعه

laat ze elkaar verzwelgen en ons met rust laten.
ول کنيم همديگرو بخورن. فقط کافيه از ما دور باشن.

toen 't ding de honden aanviel, probeerde het ze te verzwelgen.
وقتي به سگ ها حمله کرد ميخواستاوناروهضمکنه... درخودشفروکنه ... ...

fascinerend hoe de aarde dingen in z'n geheel kon verzwelgen.
اينكه چطوري زمين ميتونه چيزها رو كاملا ببلعه

het stopt niet. het creëert een zwart gat dat de aarde zal verzwelgen.
. متوقف نميشه . داره يه سوراخ سياه درست ميکنه که زمين رو ببلعه

als je vertrekt, zal de ene helft van de stad de andere helft verzwelgen.
اگه تو بري، نيمي از شهر نيمه ديگه رو مي‌بلعه. و ميساندري.

kracht putten uit mensenoffers... roept een duisternis op die deze dimensie zal verzwelgen.
بدتر از اون. قدرت گرفتن از فدا کردن انسان ها... تاريکي اي رو فرا مي خونه که نمي تونه وجود داشته باشه...

als ik 't juist heb, creëren ze een singulariteit die de planeet zal verzwelgen.
اگرمحاسباتمن درستباشه, اونا يه ماده ي ويژه اي ساختند که باعث به تحليل رفتن سياره خواهد شد ...

zijt gij zeker, dat hij die in den hemel woont, u niet door de aarde zal doen verzwelgen?
آیا از کسی که در آسمان است، خود را در امان می‌دانید که دستور بدهد زمین بشکافد و شما را فرو ببرد، و آن گاه بلرزد و بجنبد و حرکت بکند؟ [[«مَن فِی السَّمَآءِ»: کسی که در آسمان است. مراد خدا است. بودن او در آسمان، اشاره به زبردستی و بالادستی خدا و سلطه کامل و فراگیر او است. منظور محدود ساختن پروردگار به جا و مکان نیست. «یَخْسِفَ بِکُمْ»: شما را به زمین فرو ببرد (نگا: قصص / 81، عنکبوت / 40، سبأ / 9، نحل / 45). «تَمُورُ»: حرکت می‌کند، به جنبش و لرزش می‌افتد (نگا: طور / 9).]]

wij spleten den grond, om hem en zijn paleis te verzwelgen, en zijne knechten konden hem niet redden en hij werd van de straf niet verlost.
پس او و خانه اش را در زمین فرو بردیم، و هیچ گروهی غیر از خدا برای او نبود که وی را [برای رهایی از عذاب] یاری دهد، و خود نیز نتوانست از خود دفاع کند.

ik vrees dat het zal blijven terugkomen tot het vernietigd is... en zo groot zal worden dat het alles op z'n pad zal verzwelgen.
تا زماني که خراب بشه، اونقدر بزرگ بشه که همه چيز رو تو مسيرش ببلعه

de poema's en de beren die met hen concurreerden voor dezelfde prooi, en de wolven die dreigden de meest zwakke onder hen weg te voeren en te verzwelgen.
شیرهای کوهی و خرسها که با آنها بر سر شکار یکسان رقابت می‌کردند و گرگ‌ها که ضعیف‌ترینشان را

onze vriend verbannen, loki op de troon asgard op de rand van oorlog, maar jullie verzwelgen zwijnen, fazanten, 'n half rund en twee vaten bier.
بهترين دوست ما تبعيد شده لوگي به تاج و تخت رسيده و ميخواد جنگ راه بندازه ... اوزگاد در معرض نابوديه و و تو تا حالا 6 تا گراز شیش تا قرقاول و دوتا بشکه مشروب خوردی

zijt gij dus zeker dat hij u niet door het droge land zal doen verzwelgen, of dat hij geen dwarrelwind tegen u zal zenden die het zand voortdrijft, ten einde u te overstelpen? dan zult gij niemand vinden om u te beschermen.
مگر ايمن شده‌ايد از اين كه شما را در كنار خشكى به زمين فرود برد يا بر شما طوفانى از سنگريزه‌ها بفرستد كه براى خود مدافعى نيابيد

de geur was... zwaar, heet, verzwelgend...
عطر هواسنگين،داغ،درهم شکسته