検索ワード: a kilo and half of meat (英語 - ペルシャ語)

and half of north beach .
و نصف ساحل شمالي .

half and half .
نصفا نصف .

now, a kilo of lentils is tiny.
خب، یک کیلو عدس چیزِ کمی است.

a half of it or a little less
نيمه‌اى از آن را، يا اندكى از نيمه كم كن.

im half and half .
من پاتل هانرم .

hes not a piece of meat , olivia .
ولي اون يک تيكه گوشت نيست ، اوليويا .

only add half of that!
فقط نصفشو جمع کن.!

and viacom's original half of the network.
این شبکه زیرمجموعه‌ای از شرکت ویاکام است.

and half of us would be dead within the month .
مگه دلمون ميخواد در كمتر از يك ماه بميريم .

id get half of her winnings .
اگر برنده ميشد ، نصف بردش را به من شيتيل ميداد .

and half of the ones that get married get divorced anyway.
نصف اونهايي كه كارشون به ازدواج ميكشه بعد از يه مدتي طلاق ميگيرن

half of us died on the march .
نصف ما تو مارش از دنيا رفتن .

actually , i only need half of that .
شايد فقط به نصف اون قطعه احتياج دارم .

half of everyone dies after a year.
خيلي ها بعد از يك سال مردند

half of it,- or a little less,
نصف [همه ساعات] شب [را به عبادت اختصاص ده] یا اندکی ازنصف بکاه،

but that's only half of the story.
اما این فقط نصف ماجراست.

half of their production will be given!
به خودشون بديد

thats half for me , and half for you and sam .
نصفش مال من نصفش هم مال تو و سام .

so you want me to be half munk and half hitman .
پس از من ميخواي هم هيتمن باشم و هم مانک .

and actually, by the end of the day, i had a reasonable skull, a moderately good vertebrae and half of a pelvis.
و در حقیقت، آخرش یک اسکلت معقول داشتم یک مهره نسبتا خوب و نیم از لگن