検索ワード: am always busy with work baby (英語 - ペルシャ語)

i was too busy with work...
من سرم خيلي شلوغ بود ,,,

i am busy with other things .
من کاراي ديگه اي دارم .

busy with confessions .
چي سرشون را اينقدر شلوغ نگه ميداره اعترافات مردم .

i am always below if need anything .
من در طبقه پايين زندگي ميکنم اگر خواستين کاري براتون بکنم پايينم .

what are they busy with .
و فکر ميکني با چي سرشون شلوغه .

if she didn't keep herself busy with work?
اگه خودشو مشغول كار نكنه؟

he seemed to be very busy with his work these days
این روزها به نظر خیلی مشغول کارشه

"i am always thinking that i am at home!"
من همیشه فکر می‌کنم که در خانه خودم هستم!

shes to busy with other boys .
اون با پسراي ديگه مشغوله .

as i said, i am always available to you, olivia.
همونطور که گفته بودم من هميشه در خدمتتم اوليويا

he was too busy with the affair...
او به شدت درگير انجام امور هست

i am always amazed by the way in which artists are willing to do that in their work.
من همواره حیرت زده‌ام ازاین جهت که هنرمندان اغلب راضی وراغب هستند که آن کارها را در آثارشان انجام دهند.

i figured you would be busy with your duties,
من حساب کردم تو می تونی مشغول حقوقت باشی

were all very busy with whocentennials coming up . so,. .
ما همه تو شهر هوویل سرمون شلوغه و داریم آماده . میشیم برای جشن ملیمون .

he wants to finish this to begin with work today .
خب امروز يکم حاضر بشيم تا مشکلاتمون را حل کنيم .

isn't it because he is busy with his duties?
مگه به خاطر اين نيست که ايشون گرفتار کارهاشون هستند؟

theyre busy with the war . im trying to check things out .
الان اونا درگير جنگ هستند گفتم خودم برم دنبالش .

ok. since you're busy with the king's health...
باشه، چون تو مشغول ...سلامتی پادشاه هستی

i am always looking for the next step, a different world to go into, areas where i have not been before.
اما پیش از بازگشت، یکی از تیم‌هایی که در formula ford 2000 شرکت داشت، به وی پیشنهادی ۱۰۰۰۰ پوندی داده بود.

its just really hard on daddy , whos beentrying to fill up his days with work, .
واقعا برايه بابا سخته تلاش ميکرد تا روزاش را با کار پر کنه .