検索ワード: appropriate (英語 - ペルシャ語)

appropriate
اخلاق

appropriate .
ضبط کردن .

so appropriate .
خيلي مناسب .

appropriate technology
فناوري واسطه

when its appropriate .
کي وقتشه .

appropriate position?
يه پست مناسب؟

appropriate foundation pile
دسته‌ی پایه‌ی مناسب

an appropriate recompense.
(این است) کیفری مناسب (با جرمشان).

the appropriate foundation pile
دسته‌ی پایه‌ی مناسب

yeah. the appropriate kindergarten.
درسته مهدکودک خوب

it just isn't appropriate.
اصلا‌ درست نیست.

i think that only appropriate .
منم فکر ميکنم تنها راه همينه .

nah , it wouldnt be appropriate .
صحيح نيست که بيام .

it's appropriate for hypocaust.
اين يكي براي كار ديگه اي مناسبه

and weii find the appropriate bioom .
و گلهاي مناسب را بهت . بدم .

rape the rapists . seems appropriate .
گاييدن متجاوزها بنظر مناسبه .

that's appropriate conversation for work?
اون جريان سوژه خوبي براي صحبت سره كاره ؟....

but kabarnit procedure isnt appropriate here .
اماروش کابارنيت مناسب اينجا نيست .

# choose an appropriate project manager.
# مسئول و مدیر پروژه را به درستی انتخاب کنید.

all appropriate measures are being taken .
تمامي اقدامات لازم انجام شدند .