検索ワード: elementary (英語 - ペルシャ語)

elementary .
اصلي ابتدائي .

elementary school
دبستان

yıl elementary school
yıl elementary school

at penguin elementary .
در دبستان پنگوئنها .

it seems so elementary.
این به نظر خیلی ابتدایی میاد.

it's just elementary probability theory.
این تنها نظریه احتمالات مقدماتی است.

a manual of elementary practical physics.
a manual of elementary practical physics.

all focused on one single elementary truth.
همه و همه روي يک حقيقت اصلي تمرکز داشتن

but frankly , l found it rather elementary .
ولي رک بگم به نظرم خيلي مقدماتي بود .

his mother edna was an elementary school teacher.
مادر او ادنا معلم مدرسه بود.

in elementary school , mom made me wear your handmedowns .
تو ابتدايي ، مامان مجبورم ميکرد لباساي تو را بپوشم .

all he has to say is that they lacked elementary knowledge
تمام چیزی که او نیاز دارد بگوید این است که آنها کمبود اطلاعات اولیه دارند

i thought that she lacked elementary knowledge as a physician
من فکر میکردم که او به عنوان یک پزشک کمبود اطلاعات اولیه دارد

he was a music teacher at sacred heart elementary , .
اون يک استاد موسيقي بود توي مدرسه ابتدائي سَکرت هارت .

i teach elementary school , and im married . thats it .
من تو يک دبستان درس ميدهم . و ازدواج کردم . همين .

from 1939 to 1942 he was also principal of gyesong elementary school.
از سال ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۲ نیز رییس مدرسه ابتدایی گیه سونگ بود.

ms. dewey's a teacher in a texas elementary school.
حالا خانم " دویی" را در نظر بگیرید خانم "دویی" معلم دبستان مدرسه ای در "تگزاس" است.

he is a third-grade student at lakewood elementary school.
او دانش‌آموز کلاس سوم ابتدایی مدرسه لیک وود است.

==references==*elementary manual of chemistry by william ripley nichols
*elementary manual of chemistry by william ripley nichols

==description==the risch algorithm is used to integrate elementary functions.
الگوریتم risch برای تابع اولیه انتگرال استفاده شده است.