検索ワード: itching (英語 - ペルシャ語)

itching
خارش

itching with ambition .
سرشار از بلندپروازي .

something crawling and itching .
چيزي در حال خزيدن و خرده شدن بود .

you must be itching to kill me.
شما میل زیادی به کشتن من دارید

and even though i was itching like crazy, .
و با وجود اينکه همه جاي تنم به شدت ميخاريد .

but besides the itching,the erythromycin also made my skin glow. .
ولي غير ازخارش اريترومايسين باعث شد پوستم شفاف بشه .

my hands all bandaged , and itching so much i couldnt sleep .
هر دو دستم باند پيچي شده بود و خارش داشت طوري که نميتونستم بخوابم .

i took it once when i had a cold.i was 16 , and it gave me itching. .
يه بار وقتي سرما خورده بودم ، مصرف کردم شانزده سالم بود باعث خارش شد .

it is characterized by the sensations of itching, and what is often acute stinging, burning pain along the pathway of the affected nerve (dermatome).
با احساس خارش و آنچه غالباً سوزش حاد است ، درد سوزش در مسیر عصب آسیب دیده (درماتوم) مشخص می شود.

other senses sometimes identified are the sense of time, itching, pressure, hunger, thirst, fullness of the stomach, need to urinate, need to defecate, and blood carbon dioxide levels.
حس‌های دیگری که گاهی شمرده می‌شوند شامل حس زمان، خارش، گرسنگی، تشنگی، سیری، نیاز به ادرار کردن، نیاز به مدفوع کردن و نیز سطح کربن دی‌اکسید در خون است.