検索ワード: neighborhood (英語 - ペルシャ語)

neighborhood .
اهل محل .

in the neighborhood .
در اون اطراف برد .

in a good neighborhood .
در يک محل خوب .

friendly, neighborhood arts guru
معلم صمیمی و محلی arts

ill check out his neighborhood .
من ميرم تو در و همسايه بگردم .

hey , ii was in the neighborhood .
هي ، منمن در همسايگي بودم .

hells kitchen is my neighborhood .
محله هل متعلق به من بود .

neighborhood in brighton, near boston.
يه جايي تو برايتون، نزديک بوستون

uh , yes , i was in the neighborhood .
این دور و ورا بودم گفتم یخوده وایسم ، شمارم ببرم .

we've been all over the neighborhood!
ما تمام محله رو گشتيم

our friendly neighborhood morale officer .
مايه دلگرمي آلمان‌ها .

i really , really like your neighborhood .
من واقعا از محله ي شما خوشم ميياد .

instead of blowing up half the neighborhood .
به جاي ترکوندن نصف خونه هاي همسايه .

yeah , i�m in the neighborhood , johnny .
من همين بغلم جاني .

a neighborhood where the negative held court .
محله‌اي که منفي‌ها آنجا بارگاه داشتند .

well , im officially welcoming you to the neighborhood .
خوب ، من دارم رسما ورود شما را به محله تبريک ميگم .

but a neighborhood , like everything else , has a soul .
اما يک همسايه مانند چيزاي ديگه ميتونه روح داشته باشه .

anyone know a good date place in the neighborhood?
کسي يه جاي خوب تو محله مي شناسه که آدم بتونه با دوست دخترش بره؟

i was just, you know, in the neighborhood, and, um...
... مي دوني ، ما با هم همسايه بوديم

she created the jewish neighborhood in the city of isfahan.
در متون یهودی او به عنوان سازنده محله یهودی اصفهان شناخته میشود.