検索ワード: terrified (英語 - ペルシャ語)

terrified .
ميترسي .

im completely terrified .
من کاملا وحشت کردم .

because were all terrified .
همه ي ما وحشت زده ايم .

as if they were terrified asses
انگار آنان گورخران رمنده‌ای هستند. [[«حُمُرٌ»: جمع حِمار، گورخر. «مُسْتَنفِرَةٌ»: گریز پا. رمنده. چموش. ذکر آن از باب استفعال برای مبالغه در رمندگی و چموشی است.]]

im terrified that my life is over .
از اينکه زندگيم داره پاشيده ميشه ، ترسيدم .

people were terrified of this disease.
مردم از این بیماری وحشت زده بودند.

beginning with one terrified little girl . .
با يک دختر کوچک .

im terrified one day im gonna wake up .
ميترسم يک روز از خواب بيدار شمو .

too great , or too terrified to believe .
رو به راحتي باور کنيم .

she risks a lot and she's terrified.
او خطر بزرگی را پذیرفت و از این بابت ترسیده بود.

i met them on my way here . they were terrified .
توي راه اونها را ديدم ، خيلي وحشت کرده بودند .

i dont want to terrified in bed every night .
دلم نميخوات هر شب تو رخت خواب بترسم .

yeah i used to be terrified of flying . really .
آره ، منم قبلا از پرواز ميترسيدم راست ميگي .

and shes been terrified of the water ever since then .
و به خاطر همين اتفاق خواهر من از آب خيلي ميترسه .

terrified that my dad was going to come in any second .
چون ممکن بود پدرم هر لخظه سر برسه .

in front of him , a terrified cameraman crawls forward .
جلوش يک فيلم بردار وحشتزده راه ميآد .

because you're terrified that someone won't like you.
ميترسيدي يكي تو اين بيمارستان... ديگه ازت خوشش نياد

he was terrified of death and had never been sick in his life.
از این روی تنها راه ارتباطی‌اش با دیگران از طریق پلک‌زدن بود.

of beauty and danger . even the pros are terrified of this place .
زيبايي و خطر . حتي حرفه ايها هم از اين مکان ميترسند .

they were terrified of polio, and it would cause public panic.
آنها وحشت زده از فلج اطفال بودند، این وحشت عمومی ایجاد کرده بود.