검색어: allerlei (네덜란드어 - 페르시아어)

allerlei.
هر چيزي

allerlei borstels
قلم موها

allerlei beelden.
همه نوع تصوري.

- allerlei dingen.
همه چي

allerlei hoge piefen.
هم? بهترين آد مها

- om allerlei redenen.
-به دلايل زيادي

allerlei leuke dingen.
همه جور چيزاي باحال.

hij koopt allerlei spulletjes
اون همه اين وسايل رو خريده:

allerlei mensen beoefenen het.
همه مدل از مردم به کاراته نیاز دارن:

- we hoorden allerlei geluiden.
- خب نور چراغ قوه هاست ديگه -

allerlei landen krijgen compensatie.
کشورهاي مختلف به شکلهاي مختلفي کمک کردند

het zijn gewoon... allerlei zaken.
فقط... . چرندياته.

dealers, verslaafden, allerlei drugs.
دلال ها، معتادها يا هرچي که با مواد سروکار داشته باشه

allerlei dingen gebeuren in hotelkamers.
اتفاقاي مختلفي تو اتاق هاي هتل ميفتن

allerlei dingen kunnen hallucinaties veroorzaken.
اين توهم بخاطر مواد نبوده، والتر خب، توهمات تصويري ميتونه بوسيله

m'n zuster heeft allerlei krachten.
خواهرم قدرت‌هاي زيادي داره

georgia o'keeffee schilderde allerlei dingen.
"جوريا اوکيف" همه جور چيزي کشيده. ( جوريا اوکيف : نقاش آمريکايي )

georgia, allerlei gedachten malen door m'n hoofd.
جورجيا، من کلي فکر تو سرم دارم