검색어: integra (스페인어 - 페르시아어)

se integra en el entorno.
خودش رو تو محيط اطرافش حل ميکنه

se integra tan bien con la montaña.
مخصوصا،هماهنگيشبا کوهستانمحشره!

se integra bien en su escritorio gnomebackups
backups

vista de herramienta que integra un widget de terminalname
name

mi programa es único porque que integra la información .
برنامه من منحصر به فرده چون اطلاعات رو میکشه بیرون.

este complemento integra la documentación en línea de php. net. name
name

a veces me pregunto si caroline se integra bien con la gente.
بعضي وقتها دلم ميخواد بدونم كه كارولاين خوب با مردم خو ميگيره؟

quita tu atención de las cosas que no quieres, mientras das tu atención integra a las cosas que sí quieres.
توجه تون رو از اوت چیزایی که نمی خواید منحرف کنید در حالی که توجه تون رو متمرکز می کنید روی اون چیزایی که واقعاً می خواین

y yo digo que la sociedad es tan cobarde como la gente que la integra que, para mí, son muy estúpidos para entender la democracia.
و منم ميگم که جامعه همون قدري بُزدله که افرادِ درونش همون افرادي که همچنين به نظر من احمق تر از اوني هستن که شايسته داشتن دموکراسي باشن

luego del atentado al bus en volgogrado, cuando una bombardera suicida mató a seis personas y dejó heridas a varias docenas, una muchacha musulmana escribió una carta al bloguero anónimo hardingush, soldado de las fuerzas especiales rusas que integra un equipo antiterrorista en el norte del cáucaso y bloguea acerca de sus experiencias.
در پی بمبگذاری انتحاری در اتوبوسی در ولگوگراد که در آن یک زن بمبگذار سبب کشته‌شدن شش نفر و زخمی شدن ده‌ها نفر شد، یک دختر مسلمان نامه‌ای به نویسنده ناشناس وبلاگ hardingush نوشت. نویسنده این وبلاگ یکی از سربازان نیروهای ویژه روسیه است که با یک تیم ضد تروریستی در شمال قفقاز همکاری می‌کند و تجربیات خود را در این وبلاگ شرح می‌دهد.

- sin impuestos. Íntegros.
- بدون ماليات -