검색어: alter (영어 - 페르시아어)

alter .
تغيير يافتن .

alter ego .
خود .

* alter, david.
* alter, david.

what we call the alter .
و اين قابليت مغز را تطبيق ميگن .

a device that can alter dna .
دستگاهي که ميتونه دي ان اي را تغيير بده .

other references:* alter, david.
"joseph alter, david alter.

holly shit on an alter it is .
اين مزخرفات ديگه چيه .

honey , im just an alter cocker .
عزيزم ، من فقط يک خروس اصلاح شده هستم .

could not alter permissions of resource
نتوانست مجوزهای منبع را تغییر دهد

please keep it in the sacred alter.
لطفا اين رو در يك جاي خاص بگذاريد

so , why would the alter ego withhold .
پس ، چرا شخصيت دوم ميخواسته مانع بشه .

they can alter reality , control minds. .
اونا ميتونن واقعيت را دگرگون کنن ، کنترل ذهنها .

it be too late to alter course now , mateys .
دوستان براي تغيير مسير ديگه خيلي دير شده .

it delegates the power and the pain to the alter .
طوري که بتونه با اون مشکل مواجه بشه و پاسخ مثبت نشون بده .

actin filament binding proteins alter filament dynamics
پروتئین های اتصال فیلامنت آکتین دینامیک فیلامنت را تغییر می دهند

sometimes people create alter egos to relay information .
بعضي مواقع ، مردم شخصيت دومي را براي بازگو کردن آگاهيها خلق ميکنند .

ls there a fourth alter please , let her speak .
شخصيت چهارمي هم هست لطفا بزار حرف بزنه .

he says , bluntman and chronic and their stupid alter egos .
اون ميگه ، بولتمن و كرونيك و اون نقش هاي اصلي شون يعني .

that doesnt alter the fact that there is something down there .
اين مساله اين حقيقت را كه اون پايين يک چيزي هست را تغيير نميده .

could not alter table "%1" using the same table.
نتوانست با استفاده از جدول مشابه ، جدول »% 1 « را تغییر دهد.