검색어: and tongue anywhere (영어 - 페르시아어)

wool of bat and tongue of dog .
پشم بت و زبان سگ .

his mouth and tongue felt dry and he had sores
دهان و زبانش خشک شده بود و زخم داشت

her face and tongue was dark red, fingernails were bluish
صورت و زبان ایشون قرمز تیره بود رنگ ناخن ها مایل به آبی بود

i guess you still have that ignorant temper and tongue.
من فکر میکنم هنوز آناخلاق نادان گونه و زبان بد را داری

indeed, the hours of the night are more effective for concurrence [of heart and tongue] and more suitable for words.
البته نماز شب (و دعا و ناله سحر) بهترین شاهد اخلاص و صفای قلب و دعوی صدق ایمان است.

if they could overcome you, they would act as your foes and would hurt you by their hands and tongues, and would love to see you become unbelievers.
اگر آنها بر شما مسلّط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدی کردن نسبت به شما می‌گشایند، و دوست دارند شما به کفر بازگردید!

if they come upon you, they will be your enemies, and stretch out their hands and tongues to do evil to you. they wish that you would disbelieve.
اگر آنها بر شما مسلّط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدی کردن نسبت به شما می‌گشایند، و دوست دارند شما به کفر بازگردید!

) on his funeral, esslemont notes::"... a funeral the like of which haifa, nay palestine itself, had surely never seen... so deep was the feeling that brought so many thousands of mourners together, representative of so many religions, races and tongues".
لیکن برخلاف این گفته پس از فوت عباس افندی که در حیفا اتفاق افتاد چند ماهی زمام امور بهائیان به دست ورقه علیا خواهر عباس افندی بود او در ضمن تلگراف و نامه هایی جامعه بهائی را متوجه کرد که زمامداری بهائیان پس از عبدالبهاء با شوقی افندی دختر زاده‌اش خواهد بود.