검색어: arrest (영어 - 페르시아어)

arrest .
بازداشتن .

arrest them
بگيريدشون

arrest him .
اونا را دسگير کنيد .

arrest her!
!اونو دستگیر کنید

cardiac arrest
ایست قلبی

arrest that man .
اون مرد را توقيفش کن .

arrest him now!
!دستگیرش کنید

arrest them! now!
همه شون رو بگيريد؛ حالا

arrest the general
ژنرال رو دستگير كنيد

and you arrest her .
و تو اونو بازداشت کردي .

we'll arrest her.
. اون دخترو بازداشت مي کنيم

arrest him right now
همین حالا او را دستگیر کنید

arrest all. find the man
همشون رو دستگیر کنیدآن مرد را پیدا کنید

- arrest them, now! - yes!
- دستگيرشون كن - بله

don't arrest nobles.
نجيب زادها رو دستگير نكن

arrest the ironsmith leader.
سردسته ي آهنگرها رو دستگير كنيد

arrest all private soldiers!
تمام سربازها رو تسليم كن

arrest them now! i mean now!
همين الان بگيرينشونهمين الان

arent you gonna arrest him .
نميخواي بازداشتش کني .

so , why shouldnt i arrest you .
خب ، يک دليل خوب بيار که چرا نبايد بازداشتت کنم .