검색어: blind man (영어 - 페르시아어)

when the blind man approached him,
از اینکه آن مرد نابینا نزد او آمد!

sighs youre up , blind man .
نوبت توئه آقاي نابينا .

because a blind man came to him.
(هنگامی) که (آن) مرد نابینا سویش آمد.

and its true , even for a blind man .
و اين راسته حتي براي يک مرد كور .

im blind , man . im fuckin blind .
من كور شدم . من هيچ چيز نميبينم .

because there came to him the blind man.
(هنگامی) که (آن) مرد نابینا سویش آمد.

another blind man in the land of the blind .
يه مرد کور ديگه در سرزمين کورها .

he says the blind man knows much about the gods .
او نيروهاى جادويى دارد با اسپير دندان صحبت مىكند .

would you tell a blind man he couldnt have children .
تو ميتوني به يک مرد کور بگي که تو بچه دار نميشي .

because there came to him the blind man (interrupting).
از اینکه آن نابینا به نزد او آمد

you know playin blind mans bluff .
تو بازي مرد نابينا را بلدي .

is that what the blind mans been teaching you .
اين همه ي اون چيزيه که اون مرد کور به تو آموزش داده .