검색어: cause fires to start spontaneously (영어 - 페르시아어)

to start yes .
شروع کنيم آره .

to start over. .
اين جمعه ميخواستيم بريم به باهاما .

nothing to start .
براي شروع چيزي نميخواهيد .

to start , my love .
شروع ، عشق من .

to start doing it .
که شروعش کني .

click to start preview
فشار دهید تا پیش‌نمایش آغاز شود

its time to start our game .
وقتشه بازيمون را شروع کنيم .

and that's just to start.
و این تازه شروع کاره.

click here to start formatting.
اینجا را فشار دهید تا قالب‌بندی آغاز شود.

click to start window update
فشار دهید تا به‌روزرسانی پنجره آغاز شود

failed to start the system daemon
خرابی در آغاز چاپگر قلم.

click here to start timing your call.
برای آغاز زمان تماس خود اینجا را فشار دهید.

aii right, time to start pushing!
بسيار خوب، وقت فشار دادن هست

& choose which service to start:
& انتخاب خدمت برای آغاز: ‌

- we need to start chemo. - when?
- بايد شيمي درماني رو شروع کنيم - کي؟

i'd like to start this session again.
ر. و: می‌خواهم که دوباره شروع کنم.... این نشست را دوباره شروع میکنیم.

i thought you said you knew how to start a fire.
فکر کردم ميدوني چطور آتيش درست کني

that jerk, he must've ordered to start a fire...
!اون افسر لعنتی ...حتما او دستور داده که وقتی دهکده را ترک کرد‎

internal error: unable to start escputil process.
خطای درونی: قادر به آغاز فرایند escputil نیست.

i'm going to start really, really simply.
خیلی خیلی ساده شروع می‌کنم.