검색어: cerebral atrophy (영어 - 페르시아어)

atrophy
کاهیدگی

atrophy .
خشک شدن .

cerebral palsy
فلج مغزی

cerebral palsy .
اختلالات دماغي .

cerebral regional interaction.
با توجه به رابطه متقابل مخچه داخلي

are at greater risk for cerebral strokes .
در معرض ضربات مغزي بيشتري قرار دارند .

the contagion required cerebral spinal fluid...
اون بيماري به مايع مغزي نخاعي

rod , i focused all my great cerebral powers .
اونا به پسرا اجازه نميدهند به بخش دختران بيايند .

as sandhoff . its not evicted enzymes and lipids create atrophy .
مثل سندوف . آن آنزيم‌ها را بيرون نكرد و چربي هاي لاغرى را به وجود اورد .

i couldnt give her a good fuck . im too cerebral . youre right .
نميتونستم بهش خوب حال بدم . من بيش از حد منطقي ام ، راست ميگي .

it is hidden in the medial longitudinal fissure between the two cerebral hemispheres.
پیش‌گوه در درز طولی میانی بین دو نیم‌کره مغزی پنهان شده است.

sidis died in 1944 of a cerebral hemorrhage in boston at the age of forty-six.
مادرش سارا به دانشگاه بوستون رفت و از دانشکده پزشکی در سال ۱۸۹۷ فارغ التحصیل شد.

ace2 mrna expression is also found in the cerebral cortex, striatum, hypothalamus, and brainstem.
نشانه‌های ace2 mrna در کورتکس مغز، جسم مخطط، هیپوتالاموس و ساقه مغز دیده می‌شود.

the internal capsule is a white matter structure situated in the inferomedial part of each cerebral hemisphere of brain.
این ناحیه همانند کپسول خارجی قسمتی از بافت سفید در هر نیمکره مغزی است.

after the burst of activity the blood flow to the cerebral cortex in the area affected is decreased for two to six hours.
پش از انفجار فعالیت عصبی جریان خون به قشر مغزی در ناحیه متاثر به مدت ۲ تا ۶ ساعت کاهش می‌یابد.

and when you look at the brain, it's obvious that the two cerebral cortices are completely separate from one another.
و وقتی به مغز نگاه می کنید، مشخص است که دو پوسته مغزی کاملاً از هم جدا هستند.

except that they're not as rich as ours, because they don't have a cerebral cortex like we do.
با این تفاوت که مال اونا به اندازه ما غنی و کامل نیست، چون اونها مثل ما قشر مخچه مغز را ندارند.

in this system, weanling rats are fed a copper free diet for eight weeks, which leads to complete acinar atrophy, and then are refed copper.
در این سیستم ، موشهای از شیر گرفته شده به مدت هشت هفته با رژیم غذایی بدون مس تغذیه می شوند ، که منجر به آتروفی کامل آسیار می شود و سپس به آنها رفرنس می دهند.

freud qualified as a doctor of medicine at the university of vienna in 1881, and then carried out research into cerebral palsy, aphasia and microscopic neuroanatomy at the vienna general hospital.
فروید در سال ۱۸۸۱ از دانشگاه وین پذیرش گرفت و سپس در زمینه‌های اختلالات مغزی و گفتاردرمانی و کالبدشناسی اعصاب میکروسکوپی در بیمارستان عمومی وین به تحقیق پرداخت.

hydrocephalus (obstructed flow of csf) may require insertion of a temporary or long-term drainage device, such as a cerebral shunt.
هیدروسفالی (جریان مسدود شدهٔ csf) ممکن است نیاز به کار گذاشتن موقت یا بلندمدت وسیلهٔ خروج مایع مانند شنت مغزی داشته باشد.