검색어: discipline (영어 - 페르시아어)

discipline
نوع

discipline .
انتظام .

self discipline .
انضباط نفس .

discipline compassion .
نظم دلسوزي .

any violent discipline
هر نوع رفتار خشونت‌آمیز را

discipline and the bible .
انظباط و کتاب مقدس .

what? what happen to discipline?
چي؟ پس تكليف آموزش چي ميشه؟

i have never seen such discipline .
من هيچ وقت چنين نظمي را از اونا نديدم .

she can't discipline all of us
او نمیتواند همه ما را ادب کند

it's not about the discipline.
موضوع ربطي به موارد اينجا نداره

that music has not relaxed discipline .
که موسيقي نظم را بهم نريخته .

control your emotions , discipline your mind .
احساساتت را کنترل کن فکرت را مهار کن .

i desire to discipline you more harshly
من تصمیم گرفتم در تربیت تو سختگیر تر باشم

you follow the rules prescribed discipline .
شما از قوانيني که تصويب شده ، پيروي ميکنيد .

discipline my kids , the way that i should .
اونطور که بايد بچه هامو تربيت کنم .

get in there and give me some fire discipline .
برو اونجا و بهمون پوشش بده .

ill teach you some discipline , you dirty jews .
ميخوام بهتون يک ذره ادب ياد بدم يهودياي کثيف .

discipline audience of the day twelve of august .
حضار محترم در روز 12 آگوست .

if we do not improve the discipline of our troops,
اگر هواخواهي سربازانمون رو ثابت نکنيم

how could general distract discipline of his soldiers?
پس چرا ژنرال قدرت تعليم و آموزش سربازهارو از ايشون گرفته؟