검색어: flow (영어 - 페르시아어)

flow
جریان

flow .
جاري بودن .

gene flow
شارش ژن

data flow .
روند داده ها .

menstrual flow
عادت ماهانه

control flow .
روند کنترل .

& object flow
روند & شیء‌color page title

& flow control:
کنترل & جریان: ‌

flow my tears .
اشكهام را جاري كن .

peak expiratory flow rate
حداکثر سرعت جریان بازدم

so what flow is flow .
خوب كه چي پيش رفتن پيش رفتنه .

power-flow study
پخش بار

mihaly csikszentmihalyi on flow
گفتگوی میهای چِکسِنتمیهایْ راجع به «فِلو» .

let god flow through you .
بزار خدا درونت جريان پيدا کنه .

*microsensors for flow measurement
*microsensors for flow measurement

the flow isn't natural.
جریان طبیعی نیست.

enter object flow state
وارد کردن وضعیت روند شیء

control the flow of traffic .
:مرد1 جريان ترافيک کنترل کنيد .

here , theres a nice even flow .
اينجا ، برق قشنگ جريان داره .

the second path is eudaimonian flow.
دومین طریق، وجود لحظات فوق‌العاده نشاط‌انگيز خوشحالی است.