검색어: i called for help (영어 - 페르시아어)

called out for help .
درخواست کمک کرد .

i called him
من خواستمش

but i called.
اما من بهت زنگ زدم

and the they called up for help .
آمممم ، درخواست کمک کرد .

they called for us
آنها ما را صدا زده اند

you called for me?
با من کاري داشتيد ؟

guess why i called .
حدس بزن چرا زنگ زدم .

that's why i called for you again
به این دلیل من شما را دوباره صدا کردم

call for help .
تقاضاي کمک کن .

i called . i was there .
صدا زدم من اونجا بودم .

look , i called you , right .
ببين ، من به تو زنگ زدم ، درسته .

i called for you because i wanted to see...
..من خواستم بیایی اینجا ، چون میخواستم ببینمت

i called you but you didn't
من به شما زنگ زدم اما جواب ندادین

asking for help .
ازم کمک ميخوان .

so i called my commanding officer .
براي همين هم به افسر مافوقم تماس گرفتم .

then indeed i called them openly;
سپس من آنان را آشکارا و با صدای بلند (به یکتاپرستی و ایمان راستین) دعوت کرده‌ام. [[«جِهَاراً»: آشکارا. با صدای بلند. مفعول مطلق است چون به معنی نوعی دعوت است. یا صفت مصدر محذوفی است، و یا در معنی (مُجَاهِراً) و حال است (نگا: روح‌المعانی).]]

i called before . yes , please wait .
قبلا زنگ زدم بله لطفا منتظر بمونيد .

and they called us beacon heroes and asked us for help.
اونها به ما ميگن قهرمانان آتش دانهاو ازمون كمك مي خوان

do you want me to call for you because i called for becky last year .
تو ميخواي من براي تو زنگ بزنم چون من پارسال براي بکي زنگ زدم .

you screamed for help and called the police.
تو برای کمک جیغ کشیدی و پلیس خبر کردی.‏