검색어: indulge (영어 - 페르시아어)

indulge .
زياده‌روي کردن .

to indulge your obsession .
افراط در عقده ي روحيت .

but you indulge me , sir .
شما زياده روي کرديد قربان .

oh , come on . indulge your father .
اوه ، بیا پدرت را نرنجون .

do you remember i asked you to indulge me
يادتون مياد ازتون خواستم

and let our comrades indulge themselves for 3 days .
و 3 روز برادرانم واسه لوس شدن وقت دارند .

why don't you indulge us, mr. hicks?
چرا يه کم کار مارو راحت نمي کنيد، آقاي هيکس؟

and if i indulge those feelings too much with you .
و اگر من در اون احساساتم با تو زياده روي كردم .

did you have any luck fishing? no fish will indulge me
آيا هيچ ماهي خوش شانسي داري ؟ هيچ ماهيي مخالف من نيست

you only have to swallow your pride once and indulge him.
تو بايد يكبار افتخار رو ببلعي و اونو نرنجوني

i would love to indulge your feelings . but im dealing .
اي کاش ميشد دل به دلت بدم اما در حال حاضر .

lf you want to indulge this fantasy , it�s your business .
دوفرين ، اگر ميخواي از اين خوش خياليها بکني به خودت مربوطه .

nice state of affairs when a man has to indulge his vices by proxy .
افسوس يک حال مردي كه به كمك يك واسطه از زندگي لذت ميبرد .

we used to indulge in [profane] gossip along with the gossipers,
«و با هرزه‌درایان هرزه‌درایی می‌کرده‌ایم»

perry , listen up . i know this is a long shot , but indulge me , please .
پري گوش کن ميدونم که هنوز باورت نشده ولي بايد کمک کني .

to show ingratitude for what we have given them. indulge yourselves—you will surely know.
(بگذار این افراد کم ظرفیّت مشرک) نعمتهائی را که ما بدانان داده‌ایم کفران کنند و ناسپاس گذارند. (ای منکران! از نعمتهای زودگذر چند روزه‌ی دنیا) بهره‌مند شوید و لذّت ببرید، امّا (به زودی نتیجه‌ی شوم و سرانجام وخیم اعمال خویش را) خواهید دانست. [[«لِیَکْفُرُوا»: کفران نعمت کنند. بی‌باور شوند. «بِمَا»: به چیزی که. به سبب آنچه. «لِیَکْفُرُوا بِمَا آتَیْناهُمْ»: بگذار نعمتهائی را که بدیشان داده‌ایم بی‌سپاس گذارند و آنها را کفران کنند. بگذار نعمتهای ما ایشان را به کفر سوق دهد و موجب بی‌دینی و بی‌بندوباری و سرمستی ایشان شود. «فَتَمَتَّعُوا»: خوش بگذرانید و از لذّات و نعمات بهره ببرید. واژه‌های (لِیَکْفُرُوا) و (تَمَتَّعُوا) هر دو امرند و برای تهدید به کار رفته‌اند. اوّلی به صورت امر غائب و دومی به صورت امر حاضر است. گوئی خداوند در آغاز آنان را غائب فرض فرموده است، و سپس برای شدّت بخشیدن به تهدید، ایشان را رویاروی و مخاطب قرار داده است.]]

he will ask you to indulge in evil, indecency, and to speak lies of god you cannot even conceive.
(او) شما را فقط به بدی و زشتی تجاوزگر وامی‌دارد و اینکه علیه خدا چیزی را که نمی‌دانید، بگویید.

so let me begin by first of all giving a very, very brief history of time, if i may indulge.
بگذارید با دادن شرح بسیار خلاصه ای از تاریخ شروع کنم، اگر به من اجازه بدهید.

and (remember) lot when he said to his people: "you indulge in lecherous acts which none of the creatures had done before you.
لوط را (هم به سوی قوم خود فرستادیم و او) زمانی به قوم خود گفت: شما کار بسیار زشتی را انجام می‌دهید، کار زشتی که کسی از جهانیان پیش از شما مرتکب آن نشده است! [[«لَتَأْتُونَ»: انجام می‌دهید. «الْفَاحِشَةَ»: کار بسیار زشت. مراد لِواط است (نگا: اعراف / 81، نمل / 55).]]

indulge them, (o prophet), and say to them: “peace to you.” for soon they shall come to know.
(پاسخ دهیم: رسولا، اکنون که از ایمان قوم مأیوسی) پس روی از آنها بگردان و بگو به سلامت (تا بروند در ضلالت) که به زودی (بر کیفر کفر و عصیانشان) آگاه می‌شوند.