검색어: involved (영어 - 페르시아어)

involved .
در گير .

were you involved .
تو گيرش انداخته بودي .

i got her involved .
من اونو درگير اين موضوع کردم .

involved players and bots
شامل بازیکنان و botها

and the feds got involved .
و پيمان پيچيده بود .

heart may be involved . .
نبايد قلب و احساساتت را وارد اينكار كني .

a lot of money involved .
پول زيادي توش بوده .

because im involved . with rich .
چون من واقعا گرفتارم گرفتار ثروتي .

massive dynamic may be involved
مسيو دايناميک ممکنه دست داشته باشه

and other companies were involved .
و شركتهاي ديگه را هم شامل خودش ميكنه .

and how about the risk involved?!
!و در مورد خطرهای احتمالی چطور؟

if i hadn't gotten involved,
اگه من دخالت نكنم

trust me. don't get involved.
رفيق , به من اعتمادکن ، خودتو قاطي نکن

and his pop star bride are involved .
و عروسش که ستاره پاپ است در گيرند .

general told us he's not involved
ژنرال به ما گفت كه در اين ماجرا نقشي نداشته

i don't have ego involved in this.
من این غرور را ندارم که کاری با این داشته باشم.

involved in racketeering and other crimes .
شامل اخاذي و ديگر جرايم .

fabrizio , fire everybody involved with this mess .
فابريزو ، همه منجمله اين . کثافت اخراجند .

and then unama became involved in afghanistan.
بعد هم ماموریت کمکی سازمان ملل متحد در افغانستان به ما ملحق شد.

poor sara . she never should have got involved .
ساراي بيچاره اون هرگز نبايد درگير ميشد .