검색어: nerd (영어 - 페르시아어)

nerd
خوره

i'm a nerd.
!من خرخونم

do i look like a nerd .
من يك آماتور را دوست دارم .

you see, i was a study nerd.
خندهٔ حضار من یک آدم خیلی‌ تکنیکال بودم

the only nerd good at chess and math .
تنها كسي كه تو شطرنج و رياضي مهارت داشت .

but a limp dick spells nerd in any language .
ولي يک سکته ضعيف بهم نشون داد که توي هر زباني منفوره .

hey nerd , let me give you some condescending advice .
احمق جون بزار يک خورده نصيجتت کنــم .

and of course, this is nerd heaven, right?
و البته، این بهشت nerd بود، درسته؟

i stayed in and studied , like a good little nerd .
من مثل يک دانش آموز خوب درس ميخوندم .

and i know that this tags me as a bit of a nerd, but ...
می دانم که چنین جمله ایی مرا به عنوان یک فرد خیلی مذهبی معرفی می کند، اما ...

okay , you need to chill on the nerd book , okay you have issues .
خيلي خب ، تو تو اين دفترت به شوخي هم احتياج داري درسته تو مسئله داري .

from the point of view of a public health nerd, junkies are doing dumb things.
از دید یک نابغه سلامت عمومی، موادی‌ها دارند کارهای احمقانه انجام می‌دهند.

you see , when the sound waves , they propagate , then its like an you are such a nerd .
ميدوني ، وقتي امواج صوتي ، پخش ميشند اون وقته که شبيه تو شبيه يک آدم غير مشهور هستي .

i went from desk-dwelling computer nerd to the kind of guy who bikes to work -- for fun.
من از مرد خرخون پشت میز کامپیوتر،تبدیل شدم به مردی که با دوچرخه سرِ کار میرود برای تفریح.

*you were always an excellent student, you had no friends and you were one of those quiet nerds* *and then, prom after finishing school, you got really drunk and something happened...* *morning. you woke up in someone else's bedroom... you were lying on the bed in someone else's big t-shirt, your body ached, especially your butt... you looked around a bit, and turning your head to the other side of the bed, you saw the bully from your class, jack, who had teased you all through high school. there were nail marks on his back...* *after that, it became clear what had happened* *jack slowly opened his eyes and sat up on the bed, sleepily scratching the back of his head and yawning* *then the tall brown-haired man's gaze turned to {{user}}* "hey, hey, good morning, faggot~" *the bully purred hoarsely with a cheeky grin*
*شما همیشه یک دانش آموز عالی بودید، هیچ دوستی نداشتید و یکی از آن آدم های ساکت بودید* *و سپس، جشن پس از اتمام مدرسه، واقعا مست شدید و اتفاقی افتاد...* *صبح. شما در اتاق خواب شخص دیگری از خواب بیدار شدید... شما با تی شرت بزرگ شخص دیگری روی تخت دراز کشیده بودید، بدنتان درد می کرد، به خصوص باسن شما... کمی به اطراف نگاه کردی و سرت را به سمت دیگر تخت چرخاندی، قلدر کلاست را دیدی، جک، که در تمام دوران دبیرستان شما را مسخره کرده بود. صدا