검색어: nietzsche (영어 - 페르시아어)

friedrich nietzsche
نیچه

friedrich nietzsche .
friedrich nietzsche .

its like nietzsche says: .
اين مثل حرف نيچن: .

comparable only with that of nietzsche .
که فقط با زبان نيچه قابل قياسه .

it is neither from baudelaire nor nietzsche .
شعر نه متعلق به نيچه ست و نه بادلير .

that's plato, descartes, nietzsche and bill clinton.
که این راه افلاطون ، دکارت، نیچه و بیل کلینتون است. که این راه افلاطون ، دکارت، نیچه و بیل کلینتون است.

==external links==* friedrich nietzsche by robert wicks.
* friedrich nietzsche by robert wicks.

the problem with nietzsche, as derrida sees it, is that he did not go far enough.
در این سبک از معماری، معمار به شیئ تقریباً فاقد حجم مشخص طرحی معماری می‌دهد.

nietzsche reminds us of the perils of creating dichotomies that are too stark and simplistic when we are thin
نیچه به ما خطرات ایجاد دوگانگی هایی را یادآوری می کند که وقتی ما لاغر هستیم بسیار واضح و ساده هستند.

one minute you're quoting nietzsche, now all of a sudden you're an engineer.
يه دقيقه تو هيچي نمي دوني ، و يه دقيقه بعد . يه دفعه مهندس مي شي

kierkegaard and nietzsche were also precursors to other intellectual movements, including postmodernism, and various strands of psychology.
کی‌یرکگارد و نیچه هم چنین از پیشروان جنبش‌های فکری دیگر مانند پست مدرنیسم، نهیلیسم و رشته‌های متعدد روانشناسی بودند.

as early as 1872, nietzsche went on to study boscovich’s book "theoria philosophia naturalis" for himself.
در اوایل سال ۱۸۷۲ نیچه به مطالعه کتاب راجر جوزف بوشکوویچ بنام "theoria philosophia naturalis" یا ایدهء فلسفی طبیعت یرداخت.

thomas common (1850–1919) was a translator and critic, who translated several books by friedrich nietzsche into english.
توماس کامن (۱۸۵۰ - ۱۹۱۹)، مترجم و منتقد، که چندین کتاب نیچه را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است.

unlike pascal, kierkegaard and nietzsche also considered the role of making free choices, particularly regarding fundamental values and beliefs, and how such choices change the nature and identity of the chooser.
برخلاف پاسکال، نیچه و کی‌یرکگارد نقش تصمیم گیری آزاد، مخصوصاً تصمیماتی که مربوط به ارزش‌ها و عقاید اساسی می‌شوند، و اینکه چگونه چنین تصمیماتی ذات و هویت تصمیم گیرنده را تغییر می‌دهند، را در نظر گرفتند.

catharsis: derived from the greek root word katharos, which means ‘clean’ or ‘unsoiled’, the term denotes the unique psychological effect that certain works of art have on their spectators. originally, as aristotle had used the term in his poetics, catharsis referred to the transmogrifying moment of catastrophe in attic tragedy as the experience of horror purges and purifies the soul of the spectator in an act of communal reaffirmation. in this sense, catharsis also had important medical and political connotations. in the nineteenth and twentieth centuries, catharsis, as a psychological term, had an important place in late romantic aesthetics, most notably serving as the philosophical crux of the difference between the views of schopenhauer and the early nietzsche on tragedy, and it gained broad acceptance, largely due to freud, who pursued the idea that art can be purging and therapeutic.
کاتارسیس: این واژه از ریشه یونانی katharos گرفته شده است که به معنای "پاک" یا "نزدیده" است، این اصطلاح به تأثیر روانشناختی منحصر به فردی که برخی از آثار هنری بر تماشاگران خود می گذارند اشاره دارد. در اصل، همانطور که ارسطو در شعر شعر خود از این واژه استفاده کرده بود، کاتارسیس به لحظه دگرگون کننده فاجعه در تراژدی آتیک به عنوان تجربه پاکسازی های وحشتناک اشاره می کرد و روح تماشاگر را در اقدامی از تأیید مجدد جمعی پاک می کند. از این نظر، کاتارسیس پزشکی مهمی نیز داشت