검색어: seal (영어 - 페르시아어)

seal .
مهر و موم کردن .

seal weld
مخازن با فولاد کربن جوش داده شده برای ذخیره آب

seal off .
مهر وموم کردن .

seal beach
سیال بیچcity name (optional, probably does not need a translation)

great seal .
مهر سلطنتي .

breaking the seal .
بازش کنين .

drop the lid seal it .
کلاهکش را بنداز ، ببندش .

seal the room . step away .
درها را ببنديد ، بزنيدش .

you must safeguard the seal
شما بايد از امپراطوري محافظت كنين

as a seal upon your arm .
همچين روي بازوهات .

.seal with a righteous kiss .
با يک بوسه مهرت را .

it is the king's seal.
مقر شاهه

i will not give him the seal.
من جا رو بهش نخاهم داد

are you here to buy seal fur?
آيا شما اينجا هستيد براي خريد پوست هاي مهر خورده ؟

thats the seal , isnt it , anna .
آنا ، اون يک مهره ، نه .

but if forged seal is revealed,
اما اگر تقلبي بودن اون فاش بشه

can you forge the royal seal?
مي توني يكي از روي اون بسازي؟

and entrusted him with the imperial seal.
و اونو عهده دار جاي پادشاهي كرد

even if it was sealed by royal seal,
با اين حال كه اين دستورات مهر سلطنتي داره

and when the lamb had opened the seventh seal .
و چون بره مهر هفتم را گشود .