검색어: send me a pic of the cot (영어 - 페르시아어)

send me a picture
برادرم چطوره

send me a postcard .
برام كارت پستال بفرستين .

send me a trustful soldier.
برام يه سرباز قابل اعتماد بفرست

can you get me a poster of the singer for my room .
ميتوني پوستر يک خواننده را برام گير بياري بزنم ديوار اتاق .

you want to send me a reward for finding that waet of yours .
فكر كردي كه به من يك جايزه بدي چون كه كيف پولت را پيدا كردم .

send me a sexy movie from gay or shimil
فیلم سکسی برام بفرست از گی یا شیمیل

send me a telegram when you come , lll pick you up .
وقتي رسيدي برام تلگراف بفرست . ميام ورت ميدارم .

get me a pass out of the emerald city so i can see whats really going on .
يک جواز خروج از شهرامرالدبده تا من ببينم واقعا چه خبره .

this will give me a better understanding of the persian blogosphere and will help reject dead blogs.
اینکار فهم بهتری از وبلاگستان بهمون می ده و کمک می کنه وبلاگهای مرده رو حذف کنیم.

hes trying to intimidate me , trying to send me a message .
ميخواد بترسونتم سعي داره بهم هشدار بده .

send me a bill . ill wipe my ass with it . would that be okay .
صورتحسابشو بفرست . كونم را باهاش خشك ميكنم درست ميشه .

tb: okay. well let's scan around a little bit here, give me a lay of the land.
دکتر: بسیار خوب، بًگذار اون اطراف کمی اسکن شود، یک تصویری از اونجا به من بده.

my lord, make me a performer of the prayer, and of my seed. our lord, and receive my petition.
«پروردگارم! مرا بر پا دارنده‌ی نماز قرار ده و (نیز) برخی از فرزندانم را. پروردگارمان! و درخواست مرا بپذیر.»

about a week later , she sends me a john deere letter .
بعد از حدود يك هفته اون بهم نامه خداحافظي داد .

give me a chair! i want to see it," and she sat down in front of the machine, and she watched the entire washing program.
و او دگمه رو فشار داد و گفت، "وای، محشره، می‌خوام اینو ببینم، یه صندلی بده. می‌خوام بشینم به این نگاه کنم". و او نشست کنار ماشین و به ادامه برنامه شستشو نگاه کرد. او مسخ شده بود. و او نشست کنار ماشین و به ادامه برنامه شستشو نگاه کرد. او مسخ شده بود.

if people want to get me something at the end of the conference, you could buy me a chagall.
اگه کسی بخواد در آخر کنفراس چیزی بهم بده می تونه برام یکی از آثار شگال رو بخره.

the child proclaimed, “i am allah’s bondman; he has given me the book and made me a herald of the hidden (a prophet).”
(ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است!

[for such is the state of the disbelievers], until, when death comes to one of them, he says, "my lord, send me back
(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه می‌دهند) تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می‌گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید!