검색어: the place was located in the middle of a forset (영어 - 페르시아어)

in the middle of a comeback.
. تو فکر بازگشت هستن

a palace in the middle of a lake .
قصري در ميان يك درياچه .

and i was caught in the middle of it.
و من در وسط کار دستگير شدم

but the good news is , youre in the middle of a desert .
اما خبر خوب اينکه .

all the way in the middle of the parking lot .
به عبارت ديگه وسط پارکينگ .

in the middle of the night .
نصف شب بياد .

he was lost in the middle of a vast desert , full of orange sand .
اون وسط يك بيايان بيكران گم شده بود بياياني پر از شنهاي سرخ .

i am in the middle of a fucking murdering investigation .
من تو وسط رسيدگي قتلم .

and not opus dei , but we are in the middle of a war .
و نه اپوس ديولي الان ما وسط جنگيم .

but buyeo is in the middle of a crisis right now.
اما بويه يو در حال حاضر درست وسط بحرانه

and a coffin in the middle of the room .
و يک تابوت در وسط اتاق بود .

announcing right in the middle of a cathedral that god was dead , .
اعلام صريح اين مطلب در وسط يک کليسا که خدا مرده ، .

a hidden path in the middle of the jungle .
يه مسير مخفي در وسط جنگل .

and he wasnt in the middle of any old buildings .
و در ضمن وسط ساختموناي قديمي هم نبود .

i'm in the middle of a war zone, but i chose to be here.
، من وسط منطقه جنگي هستم ولي خودم انتخاب کردم که اينجا باشم

hes in the middle of a hot shoot and starts getting all sweaty and shit .
اون درست سر جاي حساسش بود . يهو شروع به عرق کردن کرد و حالش بهم خورد .

driving around in circles in the middle of the outback.
در يه جاي دور افتاده ، داريم دور خودمون مي چرخيم

fortunately, imperial guard killed him in the middle of it.
خوشبختانه گارد سلطنتي اون رو هنگام انجام كارش كشتند

it's like three millimeters in the middle of the brain.
این مثل سه میلیمتر در وسط مغز است.

and i think, jeez, i'm in the middle of a room of successful people!
و فکر کردم، وای، من در وسط اتاقی پر از افراد موفق قرار دارم!