검색어: خاله در تلاش برای گرفتن عکس (페르시아어 - 영어)

خاله در تلاش برای گرفتن یک عکس خوب
aunty trying to take a good picture

توقف گرفتن عکس
stop taking pictures

گرفتن & عکس از: ‌
obtain picture from:

فلش زدن قبل از گرفتن عکس
fire flash before taking a picture

در حال انتظار برای گرفتن جواب دیگر شرکت کنندگان
waiting for the other participant's response

میان‌بر برای گرفتن تصویر پرده
shortcut for taking screenshot

در تلاش برای بهبود زیرساخت‌ها هستم.
i'm trying to improve infrastructure.

برای گرفتن بیشتر p مورد نیاز است
and since

!بعلاوه برای گرفتن قایق باید عجله کنیم
besides we have to hurry to catch the boat!

براي گرفتن کمک .
to get some help .

دیگه هر چی برای گرفتن اون اوراق لازم بود گفتی .
youd say anything now to get what you want .

خيلي خوبه براي گرفتن اردک .
very good . for taking a duck .

اين براي گرفتن پستم كافي نيست
it wasn't enough that you took my position?

اما براي گرفتن قدرت از ژنرال
but to gain the power from general,

اين گارد خوبه براي گرفتن حشرات .
praying mantis very good . for catching bugs .

براي گرفتن مقام رو تخت نشسته ايد
to get you seated on the throne.

آسونترين راه براي گرفتن سلاحش چيه .
to get a weapon away from a grammaton cleric .

این راه حل در تلاش برای بدست اوردن نتایج برابر برای هر بازیکن است.
it is the solution which attempts to grant equal gain to both parties.

احتمالا نقشه اي براي گرفتن جومانگ دارند
they're probably plotting to get ju mong.

دختر واقعي چيز واقعيي براي گرفتن مونده .
the real girl is there anything real left to get .