검색어: گریه ام شدید تر شد (페르시아어 - 영어)

جدي تر شد .
then what do you call this .

و من گریه ام گرفت.
and i started to cry.

اما وضع پادشاه بد تر شد
but it got much serious,

حال عمو ماکسين بد تر شد .
uncle maxences takes a turn for the worse .

بالاخره، مسائل واضح تر شد
finally, things are becoming clearer

جنگ برای تخت پادشاهی شدید تر میشود
the fight for the throne will become even more fierce.

شديد تر .
stronger .

كه كار براي شما و دستيارانتون سخت تر شد
things difficult for you and your workers.

به همين دليل اون صحنه خيلي متشنج تر شد .
and it became that much more intense because of it .

از اون موقع به بعد یک کم پیچیده تر شد
it got a bit more complicated from there.

و عشق درون قلبشان روز به روز قوي تر شد .
and the love in their hearts grew stronger .

اونجا بود که او با ريشه هاي . مسلمانيش آشنا تر شد .
its where he got in touch with his muslim roots .

صورتم کشيده تر شد چشم راستم بزرگتر شد چونم هم همينطور .
my face got longer , my right eye got bigger , followed by my chin .

و ميگرنم شديد تر شده .
and ive got a migraine .

صورتم کشیده تر شد ، چشم راستم بزرگتر شد چونم هم همینطور .
my face got longer , my right eye got bigger , followed by my chin .

لذا هنر من ذره ذره انتقادی تر شد. و چاقوی من ذره ذره تیزتر شد.
my knife became a little sharper.

جامعه انسانی وسیع تر، متراکم تر، و به هم پیوسته تر شد.
human societies got larger, denser, more interconnected.

اونا گذاشتن تا بيماريش شديد تر بشه .
they kept trying to run her disease .

و وقتي هوا مرطوب بوده بيماري هم شديد تر شده
it gets worse when it's humid and damp.

خيلي دوست دارم بشه حتي فکر ميکنم ممکنه گريه ام بگيره
except i'm invested, so i thought i might try crying.