Je was op zoek naar: the other day (Engels - Perzisch)

from the other day .
از چند روز پيش .

the other hand .
اون يكي بخش .

about the the other day .
در مورد آن روز .

the other alternative .
گزينه ي ديگه .

the other frames . .
با يک تصوير ديگه .

though we just met the other day
با اينکه چند روزي نيست که همديگه رو ملاقات کرديم

the one you were with the other day .
همون كسي كه يک روز همراه تو اومده بود .

and he was there the other day?
و اون پريروز هم اونجا بود؟ -

which i had dropped the other day. .
که ديروز اينجا انداختم .

the other day he asked his father: .
ديروز از بابا ش ميپرسيد ، .

i listened to what you said the other day .
به اون حرفي که اون روز بهم زدي گوش کردم .

when you stopped them the other day , right .
مگه تو نبودي من که بهت گفتم اصلا بهشون مشکوک نشدم .

i think about the other day with you guys.
دارم به اون روزهايي فکر ميکنم که پيش شماها بودم

. im sorry about what id said the other day .
. از اونچه گفتم متاسفم .

i did it the other day . it hurts , you know .
چند روز قبل اون آسيب ديده ، ميدوني .

her chauffeur drove it on the lot the other day .
راننده اش چند روز پيش ماشينشو آورده بود تو استوديو .

actually , you know who we bumped into the other day .
راستي ، ميدونين چند روز پيش به کي برخورد کردم .

all right , the other day , when you saw me fighting , .
خب ، اگر يک روز ديگه منو ديدي که دارم دعوا ميکنم .

hey , did you smell that horrible smell the other day .
هي ، تو اون بوي وحشتناک را چند روز پيش حس کردي .

i mean the other day i was watching this some xsport show .
خيلي شجاعه جلوي همچين جمعيتي نمايش دادن .