Você procurou por: can i work in finland only speaking english (Inglês - Persa)

i work in a callcenter .
من توي يک مرکز تلفن کار ميکنم .

how can i withdraw my moneysorry, but our support only works in english
من چگونه میتوانم پول خود را برداشت کنم

i work in global poverty.
من در پروژه جهانی فقر مشغول به فعالیتم.

i work in the lab . im weatherby .
من توي آزمايشگاه کار ميکنم . من ودر بي هستم .

i work in a hoover repair shop .
در مغازه تعميرات هوفر .

i work in back . i see no smiles .
من اون پشت كار ميكنم ، هيچ لبخندي نديدم .

i work in old-age homes, largely.
من عمدتاً در خانه های سالمندان کار میکنم.

for the record , i work in an abortion clinic .
واسه بايگاني ، من تو يک کلينيک سقط جنين کار ميکنم .

i work in another bar on the weekends . he was there .
من آخر هفتهها تو يک بار ديگه کار ميکنم اون اونجا بود .

how did you know where i live i work in security , remember .
از كجا ميدوني كجا زندگي ميكنم من تو قسمت امنيت هستم يادت مياد .

i work in a lab where we take cells out of their native environment.
من در یک آزمایشگاه کار می کنم که ما سلولها را از محیط طبیعی شان برمیداریم.

although i work in the ironware workshop, but i still receive news of your highness.
با اين حال كه من در آهنگري كار ميكنم اما هنوز خبرهايي از شما به من ميرسه

where i work, in the arab region, people are busy taking up western innovations and changing them into things which are neither conventionally western, nor are they traditionally islamic.
در منطقه عرب نشینی که من کار می کنم، مردم مشغول گرفتن نوآوری های غرب و تبدیل آن به چیزهایی هستند که نه در غرب رایج است و نه در سنت و فرهنگ اسلامی.

so i work in marketing, which i love, but my first passion was physics, a passion brought to me by a wonderful school teacher, when i had a little less gray hair.
من الان در زمينه ماركتينگ كار مي‌كنم، چيزي كه واقعا بهش علاقه مندم. اما قبل از اون مشغله ذهني من فيزيك بود. من با كمك يكي از معلم‌هاي مدرسه‌ام به فيزيك علاقه‌ مند شدم. علاقه‌اي كه به دوران نوجواني من بر مي‌گرده.

and she was thinking about her friends and family who work in chaos-ridden places and developing countries, and she was thinking, what can i make that would be of value to them, in case something bad happens and they have to buy their way across the border or pay off a gunman?
به دوستان و خانواده اش که در کشورهای در حال توسعه و آشوب زده کار می کردند فکر می کرد، و فکر می کرد، چه کار ارزشمندی می توانم برایشان انجام دهم، اما یک اتفاق بدی می افته مجبور بودند برای عبور از مرز پول بدند یا یه یک مزدور حق حساب بدند.