Você procurou por: he also has a friend named capitaine haddock (Inglês - Persa)

he says he has a friend .
گفتش كه يک دوست داشته .

maybe he has a friend , huh no .
شايد يک دوستي داشته باشه ، ها . نه .

he also has a sister, lynn.
تریپل اچ یک خواهر هم دارد.

its about a man who had a friend named sixtimeseight .
اين درباره ي مرديه که دوستي به نام شش به هشت داشت .

it also has a friend nearby -- well, i think they're friends.
این همچنین یک دوست در نزدیکیش دارد-- خوب ، گمان کنم اینها دوست هستند.

he also has shown how complexity can arise out of a simple start.
او هم اینکه چه طور پیچیدگی از سادگی به وجود می آید را نشان داده است.

a friend of mine has a cottage by the coast .
دوستم كنار ساحل يک خونه داره .

each process also has a protection key value associated with it.
همینطور به هر پروسه هم یک کلید حفاظتی اختصاص می‌یابد.

a friend of mine has a slogan; he's another poet.
یکی از دوستام یه شعار داشت؛ یکی از شعراش بود

she also has a smaller tattoo of a butterfly on the right side of her belly.
او یک خالکوبی کوچک از یک پوانه نیز روی شکمش دارد.

the city also has a zoo located northwest of the city, within the borough of kavečany.
کوشیتسه در ارتفاع ۲۰۶ متری از سطح دریا قرار دارد و مساحتش ۲۴۲/۷۷ کیلومتر مربع است.

in addition to its athletic teams, the university also has a competitive intercollegiate speech and debate team.
همچنین دفاتر اداره ورزش دانشگاه و فروشگاه تیم های ورزشی داکز نیز در این دانشکده واقع است.

antarctic bottom water also has a high oxygen content relative to the rest of the oceans' deep waters.
بستراب جنوبگان سردترین آب کف اقیانوسی جهان است و درصد اکسیژن نیز در آن بالا است.

it also has a pneumatic cuff that holds it on, so the more they put themselves under load, the more it attaches.
همچنین او یک دکمه ی نیوماتیکی هم داره که اونو روشن نگه می داره، پس هرچه بیشتر تحت بار قرار بگیره، بیشتر می چسبه.

every act also has a noematic correlate, which is the object of the act — that which is meant by it.
نوئما واژه‌ای مشتق از واژه یونانی νόημα به معنای اندیشه و یا چیزی که به آن اندیشه می‌شود، می‌باشد.

and who is there that has a fairer religion than he who submits his will to god being a good-doer, and who follows the creed of abraham, a man of pure faith? and god took abraham for a friend.
آئین چه کسی بهتر از آئین کسی است که خالصانه خود را تسلیم خدا کند، در حالی که نیکوکار باشد و از آئین راستین ابراهیم پیروی کند که مخلص و حقّ‌جو بود (و وحدت دینی مسلمانان و یهودیان و مسیحیان در او به هم می‌رسد) و خداوند ابراهیم را به دوستی گرفته است (و با خلیل نامیدن او افتخارش بخشیده است). [[«أَسْلَمَ»: تسلیم کرد. خالص گردانید. «وَجْهَ»: قصد (نگا: بقره / 112). چهره، مراد سرتاپای وجود است که در این صورت تسمیه کلّ به اسم جزء است. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ»: توجّه و قصد خود را و عبادت خویشتن را تنها متوجّه خدا کرد. خویشتن را خالصانه تسلیم خدا کرد. «مِلَّة»: دین. آئین. «حَنِیفاً»: مخلصی که تسلیم فرمان خدا باشد و از دین خدا کوچکترین انحرافی نداشته باشد. حقّگرای بیزار از ادیان باطله. این واژه می‌تواند حال ابراهیم یا حال فاعل فعل (إِتَّبَعَ) یا (مِلَّة) باشد. «خَلِیلاً»: دوست. مراد این است که خداوند ابراهیم را برگزید و به تکریمی افتخارش بخشید که به تکریم دوست از دوست می‌ماند.]]

in terms of word order, wu uses svo (like mandarin), but unlike mandarin, it also has a high occurrence of sov and in some cases osv.
گویش وو (به چینی:吴语) گویشی از زبان چینی است که با لهجه رسمی این کشور که ماندارین است تفاوت‌های دستوری و واژه‌ای دارد.

and who has a better religion than he who submits himself entirely to allah? and he is the doer of good (to others) and follows the faith of ibrahim, the upright one, and allah took ibrahim as a friend.
آئین چه کسی بهتر از آئین کسی است که خالصانه خود را تسلیم خدا کند، در حالی که نیکوکار باشد و از آئین راستین ابراهیم پیروی کند که مخلص و حقّ‌جو بود (و وحدت دینی مسلمانان و یهودیان و مسیحیان در او به هم می‌رسد) و خداوند ابراهیم را به دوستی گرفته است (و با خلیل نامیدن او افتخارش بخشیده است). [[«أَسْلَمَ»: تسلیم کرد. خالص گردانید. «وَجْهَ»: قصد (نگا: بقره / 112). چهره، مراد سرتاپای وجود است که در این صورت تسمیه کلّ به اسم جزء است. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ»: توجّه و قصد خود را و عبادت خویشتن را تنها متوجّه خدا کرد. خویشتن را خالصانه تسلیم خدا کرد. «مِلَّة»: دین. آئین. «حَنِیفاً»: مخلصی که تسلیم فرمان خدا باشد و از دین خدا کوچکترین انحرافی نداشته باشد. حقّگرای بیزار از ادیان باطله. این واژه می‌تواند حال ابراهیم یا حال فاعل فعل (إِتَّبَعَ) یا (مِلَّة) باشد. «خَلِیلاً»: دوست. مراد این است که خداوند ابراهیم را برگزید و به تکریمی افتخارش بخشید که به تکریم دوست از دوست می‌ماند.]]

inside, the internet is a communication infrastructure for cloud providers that use a wellknown tcp / ip protocol and identify them via the internet address. as an internet computer with an ip address, the internet also has a virtual ip address on the internet.
در داخل، اینترنت یک زیرساخت ارتباطی برای ارائه دهندگان ابر است که از یک پروتکل tcp / ip شناخته شده استفاده می کنند و آنها را از طریق آدرس اینترنتی شناسایی می کند. اینترنت به عنوان یک کامپیوتر اینترنتی با یک آدرس ip، دارای یک آدرس ip مجازی در اینترنت است.

if religion was not separate from other ancient institutions and permeated all aspects of society, then everything could be described as religious and all things that exist could be said to be divine. by that measure, all texts from antiquity are sources for religion, and everything that can be said about antiquity also has a connection to ancient religion.
اگر دین از دیگر نهادهای باستانی جدا نبود و در تمام شئون جامعه نفوذ نمی کرد، می شد همه چیز را دینی توصیف کرد و همه چیزهایی را که وجود دارد، الهی دانست. با این معیار، همه متون از دوران باستان منبع دین هستند و هر آنچه در مورد دوران باستان می توان گفت، با دین باستان نیز ارتباط دارد.