Você procurou por: my two wouldn’t leave for a day (Inglês - Persa)

for a day .
براي يک روز .

you won't ask me to leave for a while.
چطوره كه چند وقته به من نمي گي كه برم؟

let's stay here for a day.
بياييد يک روز اينجا بمونيم

im gonna leave for a little bit . i need time to think .
من ميخوام براي يک مدتياز اينجا برم . بايد يک کم فکر کنم .

at least i got to wear it for a day .
و بلاخره براي يک روز داشتمش .

put it on the warm water and soak it for a day.
بزاريدش داخل آب گرم وصبر كنيد تا يك روز تمام خيس بخوره

if you go into the cave, and give ritual for a day.
شما بايد حالا داخل غا بريدو به مدت يك روز مراسم رو انجام بديد

- jang - at least, i'll do it for a day
- جانگ- حداقل براي يك روز هم كه شده اين كار رو مي كنم

how much do you get for a days work .
چقدر پول تو يک روز کار کردنت ميگيري .

do you have any idea how long i've waited for a day like this?
ايا نظري نداري چطور يك روزي رو مثل اين صبر كنم؟

he wrote one letter a day for a year .
اون براي يک سال هر روز يک نامه نوشت .

"well, can he just get out for a day?" one of the girls asked.
یکی از دخترها پرسید : خوب،می تونه فقط یه روز بیاد بیرون ؟"

but im doing five shows a day for a standingroomonly crowd .
ولي من اينجا واسه جمعيتي که سرپا ميايسته روزي پنج تا اجرا دارم .

"all will certainly be gathered together for the meeting appointed for a day well-known.
[همگان‌] به هنگام آن روز دانسته شده گردآورى و فراهم مى‌شوند.

they will say, ‘we remained for a day, or part of a day; yet ask those who keep the count.’
(در پاسخ) می‌گویند: «تنها به اندازه یک روز، یا قسمتی از یک روز! از آنها که می‌توانند بشمارند بپرس!»

he was then asked about fasting for a day and breaking on the other, whereupon he said: that is the fasting of my brother david.
برای این روز دعاها، نمازها و اعمال مختلفی (از جمله غسل) ذکر شدهاست که شیعیان از جمله افرادیکه در حج حضور ندارند بجا میآورند.