Você procurou por: systemic (Inglês - Persa)

systemic .
جهازي .

systemic action
فعالیت سیستمی

systemic lupus erythematosus
لوپوس منتشر

and then, the systemic risks.
و سپس، ریسکهای عمومی.

and it has implications for systemic risk.
و عواقبی برای ریسک سامانه‌ای دارد.

this is a systemic risk, systemic shock.
این یک ریسک عمومی و یک شُک همه گیر است.

thus creating the otherwise contradictory systemic anomaly .
اما وقتي که اين راه حل به مرحله اجرا . گذاشته شد ، نقاط ضعف بنيادي‌اش آشکار شد .

so it's systemic across the entire country.
پس اين در سرتاسر كشور به صورت سيستمى داره رخ ميده.

as you are undoubtedly gathering , the anomaly is systemic .
بي‌شك كم كم داري متوجه مي‌شوي . كه برگزيده هم ، برنامه‌ريزي شده است .

these are not deposited in the way that they are in systemic lupus.
این امر، غالباً مربوط به ماهیت غیر اختصاصی علایم آغازین می‌باشد.

ferret systemic coronavirus causes fip-like systemic syndrome in ferrets.
کروناویروس سیستمیک راسو سبب سندروم سیستمیک شبیه fip در راسو می‌شود.

all of these treatments have been replaced with modern topical and systemic therapies.
همهٔ این‌ها با درمان‌های موضعی و سیستمیک مدرن جایگزین شده است.

just as the slaves had a systemic mindset put in them, the same was done to all indigenous people.
همان طور که به برده‌ها یک سیستم فکری تحمیل شده بود، چیزی شبیه به همان سیستم فکری به تمام مردم بومی تحمیل شده است.

a systemic banking crisis is one where all or almost all of the banking capital in a country is wiped out.
اما بحران بانکی سیستمی هنگامی رخ می‌دهد که تقریباً همه سرمایه بانکداری در یک کشور محو شود.

a systemic disease is one that affects a number of organs and tissues, or affects the body as a whole.
یکی دیگر از نشانه‌های بروز بیماری‌های همستی دگرگونی و پدید آمدن حفره بر روی سطح دستگاه پوششی است.

in other infections, such as malaria, lung involvement is due primarily to cytokine-induced systemic inflammation.
در عفونت‌های دیگر مانند مالاریا، ابتلای ریه در درجه اول مربوط به التهاب سیستمیک ناشی از سیتوکین است.

the high degree of interconnectivity of the top players in the core could pose a significant systemic risk to the global economy and we could easily reproduce the tnc network with a few simple rules.
این حد اتصال داخلی بازیکنان برتر در هسته می‌تواند یک خطری سامانه‌‌ای قابل توجهی برای اقتصاد جهانی باشد و ما به راحتی توانستیم که شبکه شرکت‌های چند‌ ملیتی را بازسازی کنیم با چند قانون ساده.

and so a new awareness will have to arise, of how we deal with these, how we mobilize ourselves, in a new way, and come together as a community to manage systemic risk.
و بنابراین یک آگاهی تازه ای می بایست پدید بیاید، اینکه چطور با آن کنار می آییم، چطور خود را با روش تازه ای مجهز کرده و بصورت یک اجتماع گرد هم آمده تا ریسک کلی را تحت کنترل درآوریم. و بصورت یک اجتماع گرد هم آمده تا ریسک کلی را تحت کنترل درآوریم.

the cost of cleaning up a systemic banking crisis can be huge, with fiscal costs averaging 13% of gdp and economic output losses averaging 20% of gdp for important crises from 1970 to 2007.
هزینه رفع بحران بانکداری سیستمی می‌تواند خیلی زیاد باشد، برای مثال هزینه‌های مالی متوسط ۱۳٪ gdp و زیان‌های تولید اقتصادی به طور متوسط ۲۰٪ gdp برای بحرانهای مهم از سال ۱۹۷۰ تا سال ۲۰۰۷ برآورد شده است.

3. it can be estimated using existing hazard rate methodologies (default intensity), and 4. it facilitates quantifying the impact of regulatory policy changes on systemic risk (macroprudential).
3. می توان آن را با استفاده از روش های نرخ خطر موجود تخمین زد (شدت پیش فرض)، و 4. تعیین کمیت تأثیر تغییرات سیاست نظارتی بر ریسک سیستمی (احتیاط کلان) را تسهیل می کند.