Você procurou por: the unexamined life is not worth living (Inglês - Persa)

life is not worth living .
زندگي ديگه مفهومي نداره .

he is not worth it .
اون ارزشش را نداره .

misinformed consent is not worth it.
پذیرش نا‌آگاهانه اما ارزش نداره.

delacroixs dead percy is not worth it .
دلاكور مرده پرسي نميتونه اونو بر گردونه .

he is not worth it get off me get off .
اون ارزشش را نداره ولم کن ، ول کن .

life is not a book , alex .
الکسزندگي مثل کتاب نيست .

if this is not worth the risk what if your life is .
واسه اين زندگيتون را به خطر نمينداختين .

stop , it is not worth it . just come back , please .
بسه ، ارزشش را نداره . برگرد اينجا ، لطفا .

im sure that your life is not boring .
مطمئنم اينقدا هم زندگي برات خسته کننده نيست .

but life is not a succession of urgent nows .
اما عمر جانشين حالا هاي ضروري نميشه .

do not perhaps have noticed , but life is not just .
شايد ندوني ، اما زندگي فقط نيست .

she is killed by stefan when he wants to prove to damon that he is not worth saving.
یک بار توسط کلانتر فوربس مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و بانی که جادوگر است او را برمی گرداند.

is that life is not so much about choice , its more about duty , .
واقعيت اينه که تو زندگي سرباز انتخاب جائي نداره بيشتر بايد خدمت کنه .

let me say that it is governed by imprisonment for life is not like you also think shortterm .
و اين مدتي كه اينجا ميگذرونيد ممكنه . كوتاه تر از اوني باشه كه حدس ميزيد .

life is not but our worldly life - we die and live, but we will not be resurrected.
«زندگی جز این زندگانی دنیای ما نیست (که) می‌میریم و زنده می‌شویم و (دیگر) ما از برانگیخته‌شدگان نیستیم.»

maybe its life is not a celebration that you dreamed of, but when you were invited to dance beautifully
شایدزندگی آن جشنی نباشدکه آرزوشوداشتی٬اماحال که دعوت شدی زیبا برقص

and the worldly life is not but amusement and diversion; but the home of the hereafter is best for those who fear allah, so will you not reason?
زندگی دنیا (که کافران تنها آن را زندگی می‌دانند) سرگرمی و بازیچه‌ای بیش نیست، و سرای آخرت (جهان حقیقی است و) برای پرهیزگاران بهتر (از این جهان فانی) است. آیا (این امر بدیهی را) نمی‌فهمید (و سود و زیان خود را نمی‌دانید). [[«لَعِبٌ»: بازی. کاری که انجام‌دهنده، مقصودش از آن جلب نفع یا دفع شرّ نمی‌باشد. «لَهْوٌ»: سرگرمی. کاری که انسان را به خود مشغول دارد و او را از انجام امور مهمّ غافل سازد.]]

life is not just an anesthetic to make us smile, but to reach out across the abyss of history, to places we have never been, and would have perhaps been, had we not been so lucky.
زندگی صرفا مانند یک داروی بی حسی نیست که باعث لبخند ما بشود. اما به منظور دسترسی به اعماق تاریخ , به مکانهایی که ما هیچ گاه در آنها نبوده ایم , و یا شاید بوده ایم , ما شانس زیادی نداشته ایم.

and this worldly life is not but diversion and amusement. and indeed, the home of the hereafter - that is the [eternal] life, if only they knew.
اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست، و زندگى حقيقى همانا [در] سراى آخرت است؛ اى كاش مى‌دانستند.

everybody who's spoken at ted has told us implicitly, or sometimes explicitly, a different story: that life is not linear; it's organic.
تمام کسانی که در ted صحبت کردن به طور تلویحی یا صریحا، داستان ديگری را روايت کرده اند اينکه که زندگی خطی نیست، بلکه اورگانیک است.