Você procurou por: vehicle (Inglês - Persa)

vehicle
وسیله نقلیه

vehicle .
برندگر .

vehicle horn
بوق

articulated vehicle
ماشین‌آلات کمرشکن

stop your vehicle .
ماشين را نگه داريد .

this is my vehicle .
اين ماشين منه .

yes sir , his vehicle .
بله قربان . ماشين اونه .

sport utility vehicle
اس‌یووی

an own vehicle that runs .
يه اتومبيل شخصي که حرکت ميکنه .

it just says own vehicle . .
اينجا فقط گفته اتومبيل شخصي .

because we have a vehicle .
ما ماشين داريم .

they abandoned their vehicle , .
اونا زره پوش را ترک کردن .

commercial towing vehicle nostromo .
وسيله نقليه باربري تجاري نوسترومو .

claire , youre in the vehicle .
كلير ، تو بيرون را در حاليكه تو ماشيني ، ميپايي .

pedestrian struck by backing vehicle.
عابر پیاده با وسیله نقلیه عقب زد

hands and feet inside the vehicle!
دستها و پاها داخل ماشین!‏

and the vehicle unleashes all 400 horses
. و اون ماشين تمام 400 اسب نيروشو آزاد مي کنه

claiming his jet ski as a work vehicle .
تقاضاي يک جت اسكي به عنوان وسيله نقليه كاري كرده .

do what i say , ga back to the vehicle .
چندلر زود گمشو برو تو ماشين .

a salvage vehicle in the indian ocean.
که کشتی نجاتی است در اقیانوس هند.‏